شهیدانه رساله ی سعی توسط حسین شرفخانلو در چهارشنبه, نوامبر 4, 2009 گفت ببین بچه! تو پسر برادر منی علی حتی نزدیکتر از بردارم به م بود. هر کاری که می کنی بکن با هر کی هم میخای بپلکی بپلک فقط یادت باشه تو باید – باید! – پسر علی بمونی سعی کن پسر علی باشی همین! پی نوشت: اما خودمانیم عجب رفقائی داشتی سردار … نوشتهی قبلی نوشتهی بعدی نوشتههای مرتبط جماعت خدا حسینیه خوی دفاع روزمرهها شهیدانه شیعهگی سیدِ پیشرو جماعت خدا حسینیه خوی دفاع سفر شهیدانه نوستالوژی پرچم پولیتیک جماعت خدا حسینیه دفاع شهیدانه شیعهگی عزیز زیبای من