مجلس چهارم: امید هدایت
و ابن زیاد نامه سوی حسین فرستاد، به این مضمون:
به من خبر رسید که در کربلا فرود آمدی.
و امیرالمومنین، یزید، به من نوشته است که سر بر بالش ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوندِ لطیف و خبیر برسانم یا به حکمِ من و حکمِ یزید ابن معاویه باز آئی.
والسلام.
چون نامه ی او به حسین رسید و آن را بخواند، از دست بینداخت و گفت « رستگار نشوند آن قوم که خشنودیِ مخلوق را به خشمِ خالق خریدند. »
رسول گفت « ای اباعبدالله جواب نامه؟ »
گفت « این نامه را نزدِ من جواب نیست! او مستحقِ کلمه ی عذاب است.» ( حسین سوی کسی نامه نویسد که امید به هدایت و ارشادش بوَد.)
چون رسول سوی ابن زیاد بازگشت و خبر بگفت، سخت برآشفت.
کتاب آه
صفحه ی دویست و بیست و دُیُّم.