خوشا بخت شوریده گان غمش

نمی دانم چرا هر بار که پای من می خواهد بلغزد
از نمی دانم کجا
یک حسین پیدا می شود که دست دلم دلم را بگیرد تا زیر پایم سست نشود.
ما که نه!
اما آن ها که با حسین سر و سرّ دارند می دانند که حساب حسین و شوریده گانش دلی ست.
دل داده را به تماشا چه حاجت است؟