پس خدا مردم را به وجود تو پناه داد.

امّی بود.
مهربان.
با چهره ای گشاده و پیشانی ای فراخ.
با دستهائی گرم و پدرانه.
با بارانی از کلمات.
با چشم هائی گیرا و اَبروانی به هم پیوسته.
با رحمتی که برای عالمیان آورده بود.
با شدتی که بر دین ستیزان داشت.
و جبروتی در سیمای ملکوتی اش.
با عطوفتی که او را هم بازی کودکان کوچه های خاکی مدینه می کرد.
با دست هایش…
با دست های پیام برانه اش.
با دست های پدرانه اش…
با وسعتی به اندازه ی یک دنیا پدرانگی!
با کلامی که با خواندن آغاز شد و با دعوت به سبیل خداوندی با حکمت و موعظه ی احسن ادامه یافت و ادامه دارد! برای هنوز و همیشه!
و او آن قدر با خدا صمیمی بود که خدای تعالی به اسم کوچکش می خواند:
طه! *
و آن قدر مشتاق و حریص مان بود که آیه آمد:
ما انزلنا علیک القرآن لتشقی!
و او دُرِّ یتیم خلقت بود که خدایش فرمود:
الم یجدک یتیماً فَآوی؟ **
و از حضرت‌ رضا است (علیه السلام) که آیه‌ را این سان معنی فرمود:
آیا تو یگانه نبودی،‌ پس خدا مردم را به وجود تو پناه داد؟
=============
*.- (آیه ی اول سوره ی مبارکه ی طه)
**.- (سوره ی مبارکه ضحی. آیه ی مبارکه ی ششم)

دیدگاه‌ها

  1. ما با ولایت تا شهادت

    سلام همشهری عزیز سایت خوبی داری
    ماه پر برکت رجب هم ندای رحلت خویش را می دهد دعا کنید انشاءالله از فیوضات ماه رجب بهره مندشویم.
    به وبلاگ من سری بزنید.التماس دعا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.