نمایش ِ دانائی

«چرا اصرار داشتی، چیزی که خودت هم اصلاً ازش سر در نمی آری، برای انشا و معرفی به دوستانت انتخاب کنی؟»
سنگ روی یخ شدم. هر چه سعی کردم کم نیاورم، معلم با سوالات رگباری اش در باره کتاب و مفاهیم و حتی واژه های آن مُچم را می گرفت.
آن روز اولین بار بود که به تلخی فهمیدم نمایش دانائی، جای دانائی را پر نمی کند.
=========
(از کاپیتال ِ مارکس تا رساله ی امام)
محمدحسین جعفریان. کتاب داستان همشهری. شماره ی بهمن نود.

دیدگاه‌ها

  1. فدائی رهبر

    بسم الله
    شاید به موضوعتان ربطی نداشته باشد ولی برخی در دیندار بودن دقیقا مثل این مطلب عمل میکنند.برخی ادای دینداری را چه خوب در میآورند.برای خودشان یک پا استاد شده اند چنان از دین حرف میزنند که گویی او مجتهد شده است.جالبتر اینجاست که همان آدم سرش همیشه به کتاب است و مطالعه میکند ولی حیف مطالعه اش برای فهمیدن دینش نیست بلکه برای فخر فروشی و جلب توجه دیگران است.
    در پناه حق
    التماس دعا دارم حاجی جان

بخش دیدگاه‌ها بسته شده است.