اِقرَ‌أ كِتابَك

موریانه عصای سلیمانی

دانه درشت، دانه ریز، کنگره ای، تربت یا شاه مقصود، با همه جور تسبیحی، بعد نمازهای بسیار گفته ایم: گاهی که تسبیحی نبوده با بند انگشت هایمان گفته ایم.حاج آقاهای زیادی سال هاست بعد سلام نماز مسجد می گویند: و ما بلافاصله همه با هم کلمات را زیر لب تکرار می کنیم. شده عادت مانوس …

شیوه ی ساختن یک دوست!

هیچ چیز را تا اهلی نکنند نمی توان شناخت. آدم ها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. آن ها چیزهای ساخته و پرداخته را از دکان می خرند اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد، آدم ها بی دوست و آشنا مانده اند. تو هم اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن! * *.- …

رساله ی بازگشت

«هر بار وقتی از سفری به ایران برمی‌گردم، دوست دارم سر فرو بیافکنم و بر خاکِ سرزمینم بوسه‌ای بیافشانم… این اولین‌بار بود که چنین حسی نداشتم… برعکس، پاره‌ای از تنم را به جا گذاشته بودم پشتِ خطوطِ مرزی، خطوطِ بی‌راه و بی‌روحِ مرزی… خطوطِ “مید این بریطانیای کبیر“! پاره‌ای از نگاهِ من، مانده بود در …

افق

“اهل سیاست، خیال می‌کنند که دور را می‌بینند؛ البت می بینند، اما نه خیلی دور را. حکماً اگر خیلی دور را می‌دیدند، کارشان توفیر می‌کرد. امیرالمومنین، روحی فداه، اهل سیاست بود، اما دور ِ دور را می‌دید، جایی به قاعده‌ی قیامت دور و دیر… یا علی مددی!” * *.- من او/ رضاامیرخانی

تقدیر یک کتاب

هیچ کس در واقعیت نمی تواند کتابی بنویسد. کتاب برای آن که صریح و صادق باشد، باید خورشیدهای دو گانه ی بامداد و شام گاه را در خودش بگنجاند. جنگ ها را و اعصار را و دریای پیوند دهنده و جدا کننده را. هر کتاب برای خود صیاقی دارد و تقدیری؛ شاید بهشتی و دوزخی …

یک نبرد طولانی

نه برادران! چیزی عوض نشده‌است و هنوز هم اَس‌الاساس بنای انقلاب اسلامی بر مبارزه است و هنوز هم ما محتاج هستیم که روح حماسه و ایثار را در میان مردم زنده نگاه داریم، بسیج را تقویت کنیم، اسلحه بسازیم، عاشورا را حفظ کنیم، فرهنگ مصفای عاشورائیِ جبهه‌های جنگ را اشاعه دهیم و خود را برای …

و یادش غالباً با من است!

کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید! تفاوت اینکه کسی کارش را برای خدا بکند با کسی که برای خدا کار کند زیاد نیست فقط همین قدر است که ممکن است حسین علیه السلام در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا … آسید مرتضای آوینی. اعلی الله مقامه …

و یادش غالباً با من است!

و از آن روز، دیگر آتش بر یاران حسین سرد و سلامت است و تیرها پیک های بشارتی هستند به بهشت. تیرها می بارند… تا بین ما و حیات دنیا را، هر چه هست، ببُرند و رشته توکل ما را محکم کنند و ما را به یقین برسانند و سِرّ آنکه آتش بر ابراهیم گلستان …

اندکی تا آزادی

… چرا این‌چنین است، چرا دشوارترین کار در جهان اینست که دیگری را بر آن داریم تا بپذیرد که آزاد است، و این که اگر تنها وقت اندکی را به تجربه کردن آن بگذراند، خود بر این آگاهی دست خواهد یافت؟ چرا واداشتن دیگری به پذیرفتن چنین حقیقتی باید این‌سان دشوار باشد؟ * *-.جاناتان؛ مرغ …