سال اولی که اربعین را پیاده تا کربلا رفتیم رفیق رزمندهی خوش ذوق و با روحیهای همپایمان بود که علاوه بر کولهی سنگین و عَلم بلندی که برداشته بود، سر و بدن و لباسش پر بود از سربند و عکس آقا و برچسب و تصویر حاج قاسم و الخ. در کل آدم با روحیهای بود …
کامپیوتر و طراحی گرافیکی با کامپیوتر تازه داشت بین مردم رواج پیدا میکرد و آن سالها هنوز راه کربلا بسته بود. (ربط کامپیوتر به بسته بودن راه کربلا را چند خط بعد عرض میکنم.) ما که نوجوانهائی بودیم با کلههائی که بوی قرمه سبزی میدادند، پاتوقمان اتحادیهی انجمنهای اسلامی دانشآموزان – و نه دانشجویان!- بود …