بایگانی برچسب: دفاع

فراز و فرودِ یک محسن عزیز

“یک محسن عزیز” را همان روزهای اولی که به زیور چاپ آراسته شد، زیارت کردم. بواسطه لطف نویسنده چیره دستش، خواهر بزرگوارم خانم غفارحدادی که یک نسخه‌اش را داغِ داغ و نو به نو و از چاپ‌خانه درآمده و نیامده، نوشته و مُهر کرده، برایم فرستاد. که قصه زندگی شهیدی بود که قبل‌تر اسمش را …

گنجِ مفتِ جنگ

خیاط خانه‌اش نزدیک مغازه‌ی نجاری ما بود؛ خیاطی علیلو. با تابلوئی که رویش عکس لباس پاسداری کشیده بودند. نظامی‌دوز بود. کارش هم این بود که از صبح تا شب لباس فرم بدوزد برای پاسدارها. و فقط برای پاسدارها. آن سال‌ها شهربانی و ژاندارمری هم بود بین سازمان‌های نظامی و آقا مشد علی، نه برای ارتش …