خسته بودند و عصر بود و دور هم نشسته بودند بعد از یک روز تمام ریسه کشی و تنظیم سن و داربست و محوطه ی سازی، دور هم به نان و پنیر عصرانه و هندوانه ی پشت بند آن یکی شان که انگار عاشق تر بود و عاقل تر در آمد که من حاضرم چشم …
ماه: جولای 2011
تو اصلن در خواب من چه می کنی؟ مگر قرارمان یادت نیست؟ مگر قرار نشد انگار کنیم نه خانی آمده و نه خانی رفته؟ مگر لحظه های آخر، سر ِ آن میدان یا چه می دانم چهار-راه یادت رفته؟ چرا بی خیال نمی شوی بعد این همه سال! یادت نیست که این من بودم که …
باید برای فرش تو شهپر بیاورند باید برای عرض ادب سر بیاورند باید برای وصف تو از بین واژه ها هنگام رزم ، واژه حیدر بیاورند خاک زمین ، تحمل جولان تو نداشت باید هزار عرصه ی محشر بیاورند باید فقط برای تفریح تیغ تو هر قدر می شود صف لشکر بیاورند شب را اشاره …
من بنده ی آن دم اَم که ساقی گوید؛ یک جام دگر بگیر و من نتوانم!
با یک نفس تمام ِ جهنم شود بهشت گویند اگر جهنمیان یک صدا حسین
بعضى از شهداى سرافراز ما بحمدالله شهرت همگانى دارند، همه اینها را میشناسند؛ خیلىها هم هستند که نه، پیش اهل آسمانها البته مشهورند؛ آنها را ملائکهى خدا خوب میشناسند؛ اما در بین ماها، شاید خیلى معروف نیستند؛ به اینها بپردازید، سراغ اینها بروید… حضرت ِ آقا. دی روز. دیدار فرماندهان سپاه. ============= *.- (سوره ی …
اگر مقصد، پرواز است قفس ویران به تر!
و مِداد چیزی باشد که می آید بَر ِ اتصال از مَددی…