شیر از همهی ددان بــِه نیروتر و قویتر است، و از هیچ حیوان نیندیشد و تنها رود و با هیچ جانور همراهی نکند و از بزرگمنشی که باشد، چون شکار کند آن قدر که سیر شود بخورد و باقی بگذارد و باز بدو نگردد و کودک و زن را نشکرد و در شب چون روشنائی ِ آتش بیند روی بدان جا نهد و از دور بدان مینگرد و چون آواز خوش و نغمهی مردم شنود بیارامد و چون بوی صیاد شنود اثر پی ِ خویش به سر ِ دنبال محو گرداند تا راه در پی او نبرد و استخوان گردن و پشتش به یک تار است. و زین است که گردن نتواند پیچید و استخوان اش مغز ندارد، و اگر بر هم سایند و بر هم زنند آتش از او بیرون آید مانند سنگ ِ آتش.
و در آب، سست باشد چنان که کودکی بر او نشیند و هرجا که خواهد ببرد. شیر، آب اندک خورد و باشد که به دو روز و سه روز یک بار به آب آید و سرگین هم چنین به دو سه روز یک بار فگند و خشک باشد چنانک تری در او نبینند و چون شکار بسیار کند بعد از آن طلب نمک کند، باشد که راه دو سه روزه پیش گیرد تا لختی نمک یابد تا بخورد و پارههای گوشت بزرگ به یک بار فرو برد و بنهخاید (دندان نزند).
– – – – – – – – – – – – – –
منافع حیوان. برگردان فارسی «طبایع الحیوان وخواصها و منافع اعضاها» اثر عبیدالله بن جبرئیل ابوسعید بختیشوع
داستان همشهری. شمارهی خرداد نود و یک