زبیر مِنّا اهل البیت بود!

زبیر کسی بود در حد و اندازه‌های سلمان.
کسی که مفتخر شد به عنوانِ سیف‌الاسلام و شمشیرش بارها و بارها اندوه از چهره‌ی منور رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) زدود.
کسی که در فتنه‌ی غصب ولایت حامی علی بود و از متحصنین مقابل خانه‌ی فاطمه (سلام‌الله‌علیها).
زبیر با این‌همه یدِ بیضاء روزی شکست که به ریسمانِ شیطنت فرزند شومش آویخت.
و من هر بار که یاد این تعبیر امیرالمومنین (علیه‌السلام) می‌افتم که فرمود:
«مَا زالَت زُبیرُ رَجُلٌ مِنّا اَهل البَیت (پیوسته زبیر از ما خاندان بود) حَتّی نَشَاَ اِبنُهُ المَشئوم عبدالله (تا وقتی که پسر شومش عبدالله بزرگ شد و او را از مقام مِنّا خارج کرد
چهار ستونِ بدنم از خوفِ بد عاقبتی و ختمِ به فتنه شدنِ آخرین روزهای عمرم به لرزه می‌افتد.
و یاد آن برگ حزن‌آلود از تاریخ صدر اسلام می‌افتم که بعد فتنه‌ی جمل و قتل طلحه و زُبیر، امیرالمومنین که درود خدا بر او باد، نعشِ بی‌جان زُبیر را در خرابه‌های حوالی بصره یافت و اشک و حسرت ریخت از آخر کار سرداری که می‌توانست انقلابی بماند و نماند… و نمی‌خواهم باور کنم که تاریخ دارد تکرار می‌شود.

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.