دست از طلب ندارم

و در جوابِ نگاهِ متعجبِ پر از سؤال که می‌پرسید: “زیر این بارانِ تند و در این سرمای هوا، یک لا پیراهن قدم می‌زنی که چه؟!”
جوابی نداشت.
فقط یادش افتاد جائی خوانده که رسول خدا – که درود خدا بر او و عترتش باد – دوست داشته، وقتِ نزول باران، بی عمامه و دستار برود زیر باران و از قطره قطره‌ی رحمتِ نازله‌ی خدا لذت ببرد و لبش پر از گل‌واژه‌ی طلب باشد… .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.