گفت دارد میرود حرمِ امام برای هفتِ مرحومِ تازه درگذشته.
و تعجبم را که دید پرسید: تو مگر مخالفش بودی؟
و من فکر کردم، آن تازه درگذشته، چه ردّ عمیقی داشته در مراودات و روابط و سیاست و اجتماع و مناسبتهای ما گذاشت که مردمی را که رنگ نماز جمعه را ندیده بودند، – با کفش – کشاند در صفوف نمازِ جمعهی داغِ فتنهی هشتاد و هشت و کسانی را که رنگِ تشییع جنازه و اقتدا به رهبر را ندیده بودند، آورد پشتِ سر آقا به صفوف جماعت و این حتا آخرین پرده از زندگیِ او نبود و کاش، تاریخ تکرار نمیشد و به چشم نمیدیدیم و فقط در تاریخ بود که میخواندیم که امیر علیهالسلام لب به شکوِه گشوده که «زُبیر “مِنّا اهل البیت” بود؛ مادام که پسر نحسش بزرگ نشده بود…»
دیدگاهها
سلام شب خوش
واقعا تاریخ بار دیگر تکرار شد
بازهم تکرار خواهد شد
یه بار در زمان امیر المومنین وقتی غائله جنگ جمل تموم شد امیر المومنین آمد سرجنازه زبیر شمشیری که کنارش بود اشاره کرد گفت چقدر غم ها از چهره رسول خدا زدودی حالا آخرش عاقبت بخیر نشد
حالا این یار دیرین امام و رهبری
سالها کنار امام بود اما آخرش….. .
خدایا ما راعاقبت بخیر کن
توفنی مسلما و الحقنی بالصالحین