تقریبا هیچ

خوشحال نیستم که برجام به سرانجام نرسید.
خوشحال نیستم که عهدنامه‌ای که روی گلستان و ترکمان‌چای را سفید کرده بود و به زعمِ صاحبانش قرار بود گشایش ایجاد کند، نکرد.
خوشحال نیستم توافقی که عاقدانش زلف هر چیز و همه چیز از مشکلات ریز و درشت مملکت را به آن گره زده بودند، تو زرد از آب در آمد.
خوشحال نیستم ثابت شد برای حضرات تکنوکرات که رسمیت دادن به کدخدا و مذاکره با جنابش، سرابی بیش نیست و شیطان هیچ‌گاه قابل اعتماد نیست و آمریکا مظهر شیطانِ اکبر است.
خوشحال نیستم که در این دو سال و اندی، نه مشکل آبِ خوردن‌مان حل شد و نه تحریم‌های بانکی برداشته شد و نه سوئیفت راه افتاد.
خوشحال نیستم که دستاورد برجام، بقول خود حضراتِ دست اندر کار، “تقریبا هیچ” شد.
خوشحال نیستم که انرژی و همت دولتِ مستقر در چندین و چند سال اخیر، به جای اتکا به توان داخلی و حمایت از رویش‌های پرانگیزه‌ی داخل کشور، در لوزانِ سوئیس و راهروهای سازمان ملل به دریوزگی برای توافقی صرف شد که از ابتدا بنا را بر مهار ایرانِ قدرتمند گذاشته بود… .
خوشحال نیستم که رئیس جمهور مجتهدِ عضو خبرگانِ رهبری، در انتخابات به سپاه تاخت و از هر چه توانست مضایقه نکرد و امروز که کدخدا رو تُرش کرده، آغوش فرمانده سپاه را برای سلفی گرفتن و تریبون هیئت دولت را برای از شأن و شکوه سپاه گفتن، برگزیده و شعور ملت را به سُخره گرفته.
خوشحال نیستم که هنوز حضرات باور نکرده‌اند که چاره‌ی کار، مقاومت قهرمانانه‌ایست که هشت سال در مرزهای غربی و جنوبی پوزه استکبار را به خاک مالید و چهار سال است در جبهه‌ی جهانی مقاومت، از یمن و سوریه بگیر تا عراق و لبنان، هیمنه‌ی پوشالین ببر کاغذی غرب را به سُخره گرفته است!
و کاش آیات الاهی را با ایمان و باور بخوانیم که می‌فرماید:
وَ لَیَنصُرَنَّ اللَّـهُ مَن یَنصُرُه و بدانیم که نصرت و قوت و مدد الاهی، فوق همه‌ی قوه‌هاست… .

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.