تمهیدات

خیلی سال پیش، از کسی که خط و ربط عرفانی داشت شنیدم که «خدا قربانیِ ابراهیمِ نبی را به ذبح عظیم بخشید چون ابراهیم برای قربانی تمهید کرده بود و تدارک دیده بود و قربانی‌های سیدالشهدا قبول شدند چون امام شهیدمان، بی تهیه و تدارک به قربان‌گاه رفت.»
زیاد هم سر در نیاوردم که این جمله‌ی سنگین دقیقا یعنی چه و چون سوادم قد نمی‌دهد، زیاد از درست بودن تحلیلش مطمئن نیستم.
اما در این سال‌ها آموخته‌ام که «اگر سیدالشهدا که درود خدا بر او باد، کشتی نجات است – که هست!- و اگر باید از شب سرگردان و بیم موج و گردابی چنین حائل به سوی او فرار کرد – که باید!- مهم رسیدن و به قافله پیوستن است و بار هرچه سنگین‌تر شود، رفتن و رسیدن سخت‌تر می‌شود و هر قدر که زمان صَرفِ جمع کردن اسباب و علل کنی، بیش‌تر معطل می‌شوی و دیرتر می‌رسی.»
الغرض، در این سال‌ها سعی کرده‌ام بی‌تمهید بروم و هر سالی که قبلِ رفتن، لیست گرفته‌ام از اسبابی که باید در کوله‌ام بگذارم یا هماهنگ کرده‌ام که کربلا رسیدنی بروم خانه‌ی فلانی یا در فلان حسینیه جا رزرو کرده‌ام، به در بسته خورده‌ام و سراغ هر سبب و وسیله‌ای غیرِ خودش رفته‌ام، ناامید و پیشمان شده‌ام و به درِ بسته خورده‌ام.
هوایِ امسالِ ایام اربعین عالی بود. نرم و روان و راحت. جای همه‌ی آن‌ها که نبودند خالی. کوله‌ام را سبُک برداشته بودم و امیدی به کسی نبسته بودم که در محشر کبرای کربلا با جمعیتی بیش از بیست میلیون زائر و مجاور، جا بدهد به‌م و امان از دلِ غافل که در کشتیِ نجاتِ سیدالشهدا که وسیع‌تر از همه‌ی کشتی‌های نجات است، جا برای همه هست!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.