دستگاه عزای سیدالشهدا در سالهای اخیر خصوصا بعد از سرنگونی صدام دستخوش تغییر و تحولهای زیادی شده است. بیاد دارم در ایامی که هنوز خون آشام بغداد، قدرت در قبضه داشت، حمل نوار کاستی که صوت هیئت و سینه زنی و عزاداری داشت در عراق ممنوع بود و کاروانهائی که از ایران – در اواخر آن حکومت نحس و بعد آنکه پس از سالها راه کربلا باز شد- به زیارت عتبات میرفتند، در ایام خاصی مثل عاشورا و اربعین و نیمه شعبان و عرفه، با درهای بسته حرمها و تانکهای پارک شده در مقابلشان مواجه میشدند.
بعد از سرنگونی آن پلیدِ بالفطره، شورِ سرکوب شدهی شیعیان عراق در عزاداری برای امام شهید یکهو منفجر شد و طبیعی بود که هیجان قاطیش شود. مواکب و دستهجاتی که چند دهه ممنوع الفعالیت بودند و یا فعالیت زیرزمینی داشتند، به یک باره جان گرفتند و فاصلهای که بین نسل محبین اهل بیت علیهم السلام افتاده بود پر شد. دوستانی که زیارت اربعین مشرف شدهاند لابد دقت کردهاند که تاریخ تاسیس اکثر قریب به اتفاق مواکب بین راه نجف تا کربلا، مربوط به بعد از سال ۲۰۰۰ مسیحی است.
طبیعی بود که حدف محدودیتها در عراق روی شیعیان ایرانی هم اثر بگذارد و رفت و آمدشان به زیارت سیدالشهداء آسانتر شود و هر آنچه در کربلا و لابلای زیارت سیدالشهدا، با دیده بینند در دلشان اثرگذارتر باشد و باز اگر دقت کنیم، از اوائل دهه هشتاد خورشیدی شاهد رشد فزایندهی شمار هیئات حسینی در جای جایِ کشور بودیم و معالاسف، به قدر یک دهمِ تعداد مداح و شور زن و سیستم صوتیهای مفصل، مبلّغِ کاربلد و امام شناس و جریان شناس و باسواد و اهل دل نداشتیم و نداریم و هیئاتمان مداح محور شده و فضای احساسی بر گفتمان سازی از قیام سیدالشهدا چربیده است.
در کنار اینها و با اوجگیری فضای مبتنی بر احساسات و اشعار و مدایح، مناسبتسازی کردهایم و خلقِ مناسک و مراسم جدید. پیراهن مخصوص هیئت، تصویر زمینهی مخصوص و طراحی دکور و نورپردازی و چه و چه در هر سال و برای هر مناسبت، آرایش مخصوص ریش و موی سر که از مداحان به مخاطبان هم سرایت کرده است و پررنگتر از همه، ایجاد وقفهها و مناسبتهائی که انگار نسلهای قبلیِ ما عقلشان نرسیده ایجادش کنند و ما ایجادش کردهایم؛ ایام محسنیه. ایام مسلمیه. ایام قرطاسیه و… .
این وسط شیخی با عمامهای انگلیسی هم سر میرسد و دلار تزریق میکند در کار و دم و دستگاه و رسانه و تلویزیون به هم میزند و هفتهی برائت میسازد به مقابله با هفتهی وحدت و بین خون ریخته از فرق سر قمه زنها روی کف زمین حسینیهاش راه میرود به تبرک و به این سوال جواب نمیدهد که اگر ایام تخریب و انفجار حرم امامین عسکریین را هفته برائت از اهل سنت خوانده، چرا فتوای جهاد با تخریب کنندگان حرمها را نداده و چرا مقلدینش را به مقابله با داعش که تا چند متری حرم رقیه خاتون و زینب کبری سلام الله علیهما رسیده بودند نفرستاده و چرا دولت انگلیس که در خباثت و دیاثت رتبهی اولِ جهانی را دارد، شهرکی در حومهی لندن به او و برادر لندن نشینش داده که آنجا فدک درست کنند و دم و دستگاه به هم بزنند؟
حاصل این منازعاتِ عبث هم میشود این که جریانی استناد کند که اول ربیع روز به خلافت نشستنِ خلیفه اول است و تبریک گفتن ندارد و جریانی در مقابلش بگوید که اول ربیع، روز هجرت پیامبر و نزول آیهی در شأن شجاعت امیرالمومنین است در لیله المبیت و بخوان این مجمل را مفصل و مفصل و مفصل… .
الغرض، یاد دارم در یکی از سفرها، کاروانی از اصفهان جلوی حرم امیرمومنان دسته عزا راه انداخته بودند و سنگ زنی میکردند. یعنی دو تکه سنگ را مقابل سینه و بالای سر و پشت سر به هم میکوبیدند و شعر و مدح میخواندند و عراقیای در کنارم ایستاده بود به تماشا و وقتی فهمید ایرانیام، در آمد که «این نوع عزاداریها بدعتند و بدعت در دین و در عزای امام شهیدان حرام است و الخ.» دیدم که اهل فکر است، در آمدم که «اگر بدعت حرام است، قمه همه نوعی بدعت به شمار میآید و قمهزنی در رسوم تاریخی عزاداری نبوده و از بعدِ مشروطه به مراسم عزا اضافه شده! اگر این حرام است، لابد قمه زدن هم حرام است.» گفت «تطبیر (قمه زنی) نه حرام است و نه بدعت. در تاریخ داریم سابقهاش را. آنجا که زینب کبری در جریان اسارت و وقتی سرهای روی نیزه سنگ باران شدند، سر به تیرک محمل کوبید و خون از سر مبارکش جاری شد!» گفتم «داری میگوئی سر به تیرک محمل کوبید؛ قمه که نزد!» گفت «سوای اینها، تطبیر نوعی حجامت از سر هم به حساب میآید و جنبه درمانی هم میتواند داشته باشد… .»
بحثمان به جائی نرسید. قرار هم نبود برسد. حرکت روی لبهی تیغی که رنگ دین به خود دارد همیشه سخت بوده و هست… . بقول یکی از بزرگان، کسی لباس پلیس بپوشد و برود بایستد سر میدان، به دقیقه نمیکشد که جلبش میکنند. یا کسی بی آنکه درسش را بخواند، مطب افتتاح کند و مریض بپذیرد میگیرندش و میفرستندش آنجا که عرب نِی انداخت، اما کار دین و اظهار نظر در دین آنقدر سهل و ممکن است که هر کسی در هر سایزی از سواد و فهم، افاضهی فضل میکند و هر کسی هر چیزی از دستش برآید به دین اضافه و کم میکند و رسانه هم که قربانش بروم؛ فت و فراوان.
و ایکاش به جای ساختن و حمایت از اینهمه عَلَم و کتل و دسته و هیئت، کمی توان میگذاشتیم برای تربیت عالِم دین شناس و کاش امام را و مرامش را نه با شعرهای عاشقانه، که با شعور و تاریخ و تحلیل میشناختیم.