هر قدری که از بودن در بین سر و صدا و شعار و شور و حال و رقص پرچمهای سه رنگ و خوش رنگمان در ۲۲بهمن لذت میبرم، از مراسمهای دولتیای که برای جشنهای انقلاب برگزار میشود، لذت نمیبرم!
نمیگویم «بدم میآید» که دچار گیر و گرفت کجفهمان نشوم و شما اصلا فکر کن که «فلانی محافظه کار شده است؛ آخر عمری!»
اصلا شاید یکی از فرقهای اساسیای که دو مفهوم انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی باهم دارند همین نوع و سطح و چگونگی حضور دولتیها و مردم کف کوچه و بازار در متن و حاشیهی اتفاقها باشد. که فلان جشن و گردهمائی و مراسم را بخاطر عمل به بخشنامههای اصداری برگزار کردهایم و الله اکبرِ از پشت بامهای شبِ ۲۱ بهمن را به خاطر شور انقلابی! که هنوز بعد چهل سال رنگش نو است و نو میماند و مانده است.
و حضور در راهپیمائی روز ۲۲ ام را که نه کسی میتواند کسی را حاضر غائب کند و نه اصلا مجال این کارها هست. و باز امان از دوربینهای حرفهای روابط عمومی ادارات که آویزان از گردن کارشناس روابط عمومی، در ناشیانهترین شکل ممکنش بدون بلد بودن نحوهی تنظیم کادر و نور و ضدنور، عکس میگیرد که فردای ۲۲ بهمن مسئولش گزارش رد کند حضور پرشور مردم را که با بنرها و اطلاعیههائی که جنابشان صادر کردهاند، به میدان آمده بودند.
الغرض هر سال اولین پنجشنبهی دهه فجر را مسئولین دولتی دسته جمعی با ابلاغ و دستور میآیند سر خاک شهدا برای ادای احترام. و چه واژهی بامسمائی است ادای احترام. که به معنی واقعی و تامّ کلمه، ادای احترام را در میآورند و سابق بر این، در دهه فجرهای سالهای دهه هفتاد که هنوز جان مسئولین دولتی گرم بود و انقلابیتر بودند و شیرینی پول و پست و میز به دهانشان مزه نکرده بود، ادای احترام و میهمانی لالهها را عصر پنج شنبه به جا میآوردند و امروزِ روز که دهه نود است و زمان صلح و راحت و سِلم، آقایان بعدازظهرهایشان را وقف خانوادهاند و طبیعیست که خانوادهی آدم عرفا و شرعا حق به گردن آدم دارد و سزا نیست از حق ایشان بزنی و بیائی مزار شهدا برای اهدای تاج گل به مقام شامخ شهید! شهید هم این را نمیخواهد و برابر اطلاع، طرف صبح راحتتر است!
زمانی این میز و صندلی که من الان چتر زدهام رویش، رئیسی داشت که معتقد بود باید به معنی کلمات دقت کرد و به آنها عمل نمود و میگفت وقتی توی اعلامیه برنامههای دهه فجر مینویسید «غبار روبی و عطر افشانی مزار مطهر شهدا» باید غبار مزارات را بروبید و باید عطر و گلاب بیفشانید روی قبور مطهر شهدا! و علیالاتصال داده بود عوامل خدماتی سازمان، از اضافهی پارچهی کفنها به قاعده دستمالی که بشود با آن سنگ قبر شهید را غبار روبی کرد، دستمال بریده بودند و روز مراسم یکی از خدماتیهای سازمان میایستاد جلوی درب ورودی مزار و دستمالهای تا شده را توی سینی میگرفت خدمت حضرات که به معنی واقعی کلمه غبار بروبند از مزار شهدا و گشتیم نبود و نگرد نیست آن دولتیِ پست و مقام گرفتهای که کج شود به غبار زدودن از حجله و سنگ مزار شهید که او اصلن و صرفن آمده تیک حاضری بخورد در مراسم و اگر رئیس نبود سال به سال سر از قطعه شهدا در نمیآورد! چه برسد به اینکه اتوی شلوارش را بشکند و بنشیند پای سنگ مزار شهید به شستن و رُفتن. هیهات!ما ذلک الظنُ بهم!
دارم تند مینویسم؟ اصلن برویم سراغ سمت طنز ماجرا. قطعه شهدای خوی چهار بلوک دارد که از در وارد شدنی بلوک اول میشود دست چپت و ردیف آخر آن بلوک، دم دستترین دسترسی را دارد و هر بار هر وزیر و وکیل و میهمان رسمی و مراسم غبارروبی و هر بند و بساطی از این دست برپا شود، حضرات کت و شلوار اتو کشیدهی ادکلن زدهی شق و رق، خیلی شیک و مجلسی یکی یک شاخه گل از بغل همکار خدماتیمان که شاخههای گلایل به بغل ایستاده دم در، برمیدارند و صاف میروند سراغ ردیف آخر بلوک اول مزار و گلها را تلنبار میکنند روی سی چهل قبر موجود در آن ردیف و عکس و فیلمشان را که گرفتند برمیگردند سمت ماشین پلاک دولتیشان و خلاص.
اسم ردیف فوق را بین خودمان (بچه یتیمهای شهدای خوی) گذاشتهایم ردیف خوشحالترین و دیده شدهترین شهدای خوی. که در همهی این سالها هر ادای احترامی که بوده و هر گلی که نثار شده و هر غباری که رُفته شده و هر فاتحهای که خوانده شده، مال شهدای همین ردیف کذائیست و لاغیر.
این را دیروز در حاشیهی مراسم میهمانی لالهها به مطایبه به یکی از حضرات رئیس که خرش از الباقی روسا بیشتر میرود گفتم. خندید. و لابد سر همین بود که وقتی دوباره سر ظهر برای استقبال از وزیر رفاه که آمده بود برای افتتاح بیمارستان تامین اجتماعی و مطابق معمول در بدو ورود آمد برای ادای احترام به شهدا، به طور نامرئی و نامحسوس دست وزیر را کشید و برد صدر مجلس و ردیف اولِ بلوک اول و آنجا که شهید فتحعلیزاده آرمیده و وصیت کرده «برایم سنگ قبر نگذارید و به جایش تکه حلبی کوچکی بگذارید که یادمان نرود هنوز در حلبیآبادها هستند کسانی که حسرت غذای روزانهشان را میکشند» و عجبا که باید این خرق عادت در حضور وزیری اتفاق میافتاد که مسئول مستقیم رفاه و تامین اجتماعی مردم است در چهل سالگی انقلابی که خون شهیدان به ثمرش نشاند و خون شهیدان حافظش بود و خون شهیدان بالندهاش کرد و خون شهیدان استوار نگهش خواهد داشت انشاءالله.