نشان عاشق آن باشد که خشکش بینی از دریا

حج، پدیده‌ایست شیرین و سخت. شیرین از باب این‌که هر سویش را که نگاه کنی خدا را خواهی دید و خواهی یافت و سخت از این رو که سفر دارد و مشقت دارد و تغییر آب و هوا دارد و دوری طولانی مدت از شهر و فرهنگ و خانواده دارد و در محلی اتفاق می‌افتد که ساکنان بومی‌اش، همزبان و همدل و هم‌رای تو نیستند و به رغم همه‌ی این‌ها همه که از سختی و مشقات شمردم، داخل دلش که می‌روی شیرین می‌شوند و بقول پروین علیها رحمه؛ هر بلائی کز تو آید نعمتیست/ هر که را رنجی دهی، آن راحتیست…

این‌ها را گفتم که بگویم: حج برای من یکی از شیرین‌ترین تجربه‌ها و اتفاقات عالم است و هر رنج و سختی‌ای که در راهِ رسیدن به آن پیش آمده، همیشه خوش آمده و همیشه در هر مشقّت و خستگی‌ای که روی داده، حافظ خوانده‌ام که «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم/ …/ سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور»

شده که زائری در اثر فشار گرما و ازدحام جمعیت و دوری از وطن و تغییر ساعت خواب و بیداری و تغییر طعم غذاها و آب به آب شدن و خستگی و بی‌خوابی، درشت بارِ یکی‌مان کرده و هر فحشِ درشتی که شنیده‌ایم شیرین‌مان آمده. نه من که همه‌ی دوستان و بزرگ‌ترهائی که قبلِ من لباس خادمی تن کرده‌اند. و اصلا یکی از شیرینی‌های حج به همین درشت شنیدن‌هاست و ملالی نیست.

اما سخت است وقتی کسی در قامت مدیری که سال‌های سال کاروان‌داری کرده و مدیر بوده و عرض و طول مکه را بهتر از کوچه پس کوچه‌های روستای خودشان می‌شناسد و سال‌های سال مدیر دستگاه‌های اجرائی و اداری بوده و زیر و بم مملکت‌داری را می‌داند و می‌داند که به چه سختی‌ای تحریم‌ها دور زده می‌شوند که فشار کمتری به مردم کف خیابان منتقل شود، بیاید در جلسه‌ی عمومی‌ای که مخاطبانش عوام‌الناسند و به شوق کعبه جمع شده‌اند آنجا که از شمای مدیر باسابقه، تجربه بشنوند و شما با این یال و کوپال به عوض توصیه‌های راهگشا و انتقال تجربه‌ها و گفتن از شیرینی‌ها، از نیامدن هواپیماهای سعودی برای انتقال حاجیان ایرانی بگوئی و از ندادن سوخت به طیاره‌های ایرانی در فرودگاه‌های جده و مدینه و بگوئی که ایران ایر برای طی مسیر طولانیِ ارومیه تا جده مجبورست سوخت مسیر برگشت را در مبدأ بزند و سر همین است که طیاره سنگین می‌شود و مسافر و بارش را که به آن اضافه کنیم و در نظر بگیریم که در فصول گرم سال، دما که از ۴۰ گذشت باید یا سوخت خالی شود و یا بار مسافر که طیاره بتواند بپرد و یا این‌که تاخیر بخورد پرواز تا شب و نصف شب که هوا خنک‌تر شود و مجوز پرواز صادر شود و خلاصه این‌که فکر نکنید اوضاع بر وفق مرادست و شب تار است و بیم موج و گردابی (اون‌چنان) حائل که مسلمان نشوند کافر نبیند!…

و تلخی تحریم را بچکانی در کام حاجی پیرسالی که بعد از عمری حسرت و انتظار در نوبت اعزام، امسال که نوبتش شده، قضا را ذی‌حجه افتاده به گرم‌ترین ماه سال و هنوز یک ماه مانده به اعزام، تهِ دلِ زائر را خالی کنی که پروازتان تاخیر خواهد خورد و علاف خواهید شد و مشکل تامین سوخت خواهید داشت و الخ!

و یکی نباشد به‌ت بگوید مرد مؤمن! این حاجیانِ پیرسالِ مشتاق کعبه و زمزم و عرفات را به خیر تو حاجتی نیست؛ شر مرسان! و من یادم بیفتد که برجام را با همین دوقطبی کردن‌ها و گرو کشیدن‌ها کردید در پاچه ملت و دوگانه‌ی «چرخ زندگی مردم و چرخ سانتریفیوژ» راه انداختید و «اون چنان» رونق اقتصادی ایجاد کردید که نه چرخ زندگی ملتِ لَنگِ این ۴۵۵۰۰ تومنِ یارانه چرخید و نه چرخ سانترفیوژها و شد آنچه شد!

علی برکت الله.

و هم‌چنان معتقدم مدیر تراز در انقلاب اسلامی، آقائیست متین و موقر که خوش لباس و خوش بیان است و سینه سپر کرده در برابر مشکلات که نگذارد تلخیِ سختی‌های پیش آمده برای انقلاب و حرکت عظمیش به کام مردم رود و هزینه مقاومت را از تدبیری که می‌کند می‌پردازد نه از جیب مردمِ عوام کف خیابان.

(و صد البته که قهرمانِ بذرپاش ناامیدی جاری در این یادداشت، از مدیران همشهری من نیستند.)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.