امروز در تقویم عربستان، ۱۸ ذیحجه است که در تقویم مناسبتهای شیعی، غدیرش میخوانیم و بزرگترین عیدِ تاریخ بشریت و سالگرد اعلام وصایت و ولایت امیرالمومین علی علی علیهالسلام بعد از واقعه حجِ آخر حضرت حبیب خداست و ولایت علی نه در غدیر که بارها و بارها قبلتر در خفا و علن اعلام شده بود و اهلش میدانستند و غدیر تکمیل اعلامهای قبلی بود و اتمام حجت و دلیل و برهان و مجلسی که صدهاهزار شاهد داشت.
سیستم فرهنگی سعودیها نه غدیر که ابتدائیترین وقایع مسلّم تاریخی را حذف، جراحی و دیگرگون کرده است و از همهی آثار تاریخی در مکه و مدینهی امروز، به قدر انگشتان دست هم نمیتوان شمرد که به تیغ سانسورِ ایشان گرفتار نیامده باشد و یا حداقل، جابجا نشده باشد. و یا اصلا سرجای خودش مانده باشد. از همهی آثار تاریخ در مکه، بعد از مسجدالحرام و صفا و مروه و مقام ابراهیم که اگر میخواستند هم نمیشد دست بهش بزنند، قبرستانِ همیشه مسدود ابوطالب مانده و ساختمانی که تابلوئش “مکتبه مکه المکرمه” است که در اصل محل ولادت حبیب خداست. بیآنکه اشاره و گذری داشته باشد به اینکه اینجا محلیست که اشرف مخلوقات عالم پا به دنیا گذاشته و تا میشده و شده، آثار را از بین بردهاند و اگر نتوانستهاند اسمش را عوض کردهاند. مثل مسجد مباهله در مدینه که محل وقوع جریان مباهله و نزول آیات مربوط است که سراسر در شأن اهل بیت علیهمالسلام سخن میگوید و تابلوی مسجد را رنگ کردهاند و جای اسم اصلی، نوشتهاند “الاجابه” یعنی مسجدی که دعای پیامبر در آن مستجاب شد و کسی نیست به ریش درازهای چارقدِ قرمزِ خال خالی به سرِ وهابی بگوید که؛ «هوشنگ! دعای پیامبر که همیشه مستجاب بوده. راست میگوئی بگو کدام دعایش دقیقا مدنظرست که بخاطرش نسلهای قبلِ تو مسجد ساختهاند که یادبودِ آن دعا و آن اجابت باشد!؟»
این البته برنامهی کلانِ حاکمان دنیای جدید است که در مهد وقایع تاریخی بلائی بر سر آثار میآورند که تا جا دارد و ممکن است، رد و خبر و اثری از تاریخ و اثراتش نماند و این در شعاعی دورتر و در یکی دو نسلِ بعدتر، باعث گسیختگی تاریخی نسلها و تحریف و حذف ریشههای فرهنگی و اجتماعی و حتا سیاسی میشود. و ملت و تمدن با تاریخ تعریف شده و ستونهای هر اجتماعی بشریای روی تاریخ بنا شده و حذف تاریخ و آثار آن یعنی حذف تمدن بشر و ساختن نسلی که هیچ ریشهای ندارد و به جائی وصل نیست و نمونهی اجرا شدهی این بلا و ظلم به ملتها را در بمباران وحشیانهی آثار تاریخی تمدنیِ یمن، انفجاراتی که داعش در عراق و سوریه کرد و مساجد و مقابر و آثار تاریخی را منهدم ساخت و یا آر-پی-جی بارانِ مجمسههای بودا در بامیانِ افغانستان در زمان حکومت طالبان و غارت موزههای عراق و آثار تمدن بینالنهرین که بعدها سر از حراجیهای لندن و پاریس و موزههای اروپائی درآورد و انگار اصلا به عراق حمله شده بود که موزهها و تاریخش غارت شود.
حرف به کجا کشید؟ غدیرست. باید غدیریه بنویسم. باید بنویسم که از بخت خوبم امسال سومین باریست که در عمرم در مکه و در چند کیلومتری برکهی پربرکتی که کنارش دست علی برفراز دست حبیب خدا به اوج رفت، نفس میکشم. باید بنویسم که امسال هم دلم از مظلومیت و غربت غدیر آتش گرفت و سوخت برای مستضعفیمان و حسرت بر حسرتهای گذشته افزون شد و باید بنویسم حسرت دارم که چرا نتوانستم و نمیتوانیم غدیر را در غدیر جشن بگیریم. باید بنویسم که امسال هم یاد آن سفر کربلا افتادم در زمان صدام که حرم سوت و کور و خلوت بود و من نشسته بودم در گوشهای از باب الشهدای حرم و در دل کوچکم داشتم ترسیم میکردم آیا میرسد روزیکه در صحن امام شهید، دسته عزا راه بیاندازیم و خودم به خودم نهیب زدم که نه! و به عقلم جور درنیامد با دیکتارتوری و خفقانی که در عراقِ صدام بود، کسی بتواند از این حرکتها بزند و مگر به عقل و فهم من بود؟ و ده سال نگذشت که دسته عزا که سهل است، موکب عزا برپا شد و نه در صحن امام شهید که در کل عراق و مرزها برداشته شد و ملت بدون تذکره و ویزا و پاسپورت و ورقه عبور رفتند به پابوس امام و به ذهنم بیاید که اگر خدا خداست که خداست و اگر وعدهاش راست است که راست است، زمینِ خدا سهمِ مستضعفان خواهد بود و ما روزی قدم خواهیم گذاشت در این زمین به هلهلهی غدیر و افراشتن پرچم عزای امام شهید و به یاری مردی که تکیه بر دیوار کعبه و نه بر دیوار کعبه که بر دلهای منتظرِ مستضعفِ بلای دوران کشیده دارد و خواهد آمد و فریاد خواهد زد؛ الا یا اهل العالم! اِنَّ جدی الحُسین؛ قتلوه عطشانا… .