حالا هی بگو فصل خانه تکانی هاست و شماها هم تکانی به خودتان و خانه ی دلتان بدهید.
دلمان را که بتکانیم، زخم های کهنه اش سر باز می کنند!
آنوقت می آئی روی زخم ها مرهمی چیزی بگذاری؟
جواب شراره های آتشین دلمان را می دهی؟
اصلن! اینکه اینجا دارد برای خودش بی خود و بی جهت! می تپد که دل نیست. دل جایش جائیست که آباد باشد. حرم باشد. حریم داشته باشد. این جا ویرانه است. ویرانه را هم که نمی آیند بتکانند که برای نو شدن روز آماده شود! می تکانند؟
تازه! حالا کو تا بهار برسد و روزمان نوروز شود؟
بقول قیصر:
بهار آنست که خود ببوید! نه آنکه تقویم بگوید!
دیدگاهها
ز روی زرد و دل درد و سوز سینه مپرس/که آن به شرح نگنجد،بیا به چشم ببین!
جسارتا؛
شعر “بهار آنست که خود ببوید! نه آنکه تقویم بگوید!” شعر سلمان هراتی است.