خدایا سلام!
خدایا انگار قرار نیست سر ِ ما سالم به سنگ لحد برسد؟
خدایا! خودت بهتر میدانی که دیگر از سن و سال ما گذشته که بخواهیم امتحانهای این جوری پس بدهیم. تابلوئه که امتحان نداده رفوزهایم. بقول شاعر: بیامتحان مرا به غلامی قبول کن! رسوا شود این دل اگر امتحان دهد…
راستش را بخواهی صبرش هم نمانده.
خودت خدائی بهتر بلدی! یه طوری که سیخ نسوزه، کباب هم نسوزه، سر و ته ِ قصه رو هم بیار.
فَاوفَ لنا الکَیل و تَصَدَّق علینا.
زیاده جسارت است!
یا حق!