قناعت!

یک بار «سید امام» او را در میوه فروشی کنار مدرسه دیده بود که سیب های لک دار را که ارزان تر بود جمع می کرد و در نایلون می ریخت. سید به پیشانی گِرهی پُر هیبت انداخته بود و گفته بود: « طلبه ی امام زمان، به جای دو کیلو سیبِ زده، یک دانه سیب می خورد؛ اما سیب ِ درست و حسابی. قناعت یعنی این.»
==========
قایق راندن به اقیانوس. مظفر سالاری. انتشارات سوره ی مهر