خدمتکار و آشپزمان جیم شدند داخل آشپزخانه، مادر بدون گفتن بک کلمه رفت اتاقش و پدرم هنوز داشت حرف می زداما حالا فقط برای من؛ آخرین حواری پیامبری تنها که آماده بود پیش از آن که خروس سه بار بخواند پیامبرش را انکار کند. بغضم ترکید.
=====
اختراع افسانه ای. آرتور کستر. ترجمه ی امیر حسین هاشمی
ماهنامه ی داستان همشهری. شماره ی آذر نود
پی نوشت:
دو هزار و دوازدهمین سال میلاد مسیح ِ مبشر، پیامبری که توسط قوم جهول بنی اسرائیل تکفیر و مصلوب شد و آن قدر عزیز بود که خدا او را برای روز واپسین و یاری امام موعود تا آسمان ها برد تا وقت معلوم، مبارک.