ایسدی سُویوخ یا؛ چشاندن همزمان سرد و گرم روزگار

جوان تر که بودیم در روزهای خوش دانشجوئی، استحمام در خوابگاه مکافاتی داشت که شرح آن نه در مقال می گنجد و نه در مجال. خانه ی محقر و مصفای دانشجوئی ما انباری ای داشت نمور که مجمع سوسک و اقسام دیگر حشره و خزنده و جونده بود و با یک پنجره ی ریلی به قاعده بیست سانت در بیست سانت در ارتفاع! دو متری از کف انبار که نقش تهویه حمام را ایفا می کرد. سیستمی که از مدار! خارج کردنش مصیبتی بود و باز گذاشتنش مصیبتی افزون تر. اگر می بستی اش که نه امکان تنفس برایت می ماند و نه از داد و بیداد ساکنین! مجاور در امان بودی که تا ساعت ها بخار حمام در جان کتاب و دفتر و دستکشان می نشست و بوی گَس استحمام و … در سیستم بویائی شان و اگر دل به دریا می زدی و دربچه ی کوچک ِ هواساز! را باز می گذاشتی، وسط سیر در لذت کف مالی زلف عنبرافشانت و زیر آب گرم مطبوع دوش، وقتی از ترس سوزش چشم ها دیده بر هم فشرده! بودی به ناگاه، همه ی تن و بدنت یخ می زد از اصابت آب سرد داخل سطلی که سکوی پرتابش با مهارت دقیق و محاسبه ی میلی متری و هنرمندانه در انبار تعبیه شده بود و شلیک موصوف هرچه لذت استحمام بود را از دماغ و هاضمه ی چهارمت بیرون می آورد! و اگر هم شلیکی در کار نبود، استرسش بود و اضطراب حمله ی آبی تا لحظات آخر به قوت خود باقی بود که بود…
xxxxxxxxxxxx
حکایت این روزهای حضرات کاندیدا، حکایت لحظه اصابت آب سرد ِ تگری است بر جان ساکنین خوابگاه ما، وقتی زیر دوش آب گرم مشغول شستن و لذت بردن از حرارت مطبوع بودند.
بین سخن رانی های داغ و محفلی و محرمانه! خبر دارم که گاهی خبری به شان می رسد که تمام تن و بدن و شریان هایشان یخ می زند از شنیدنش!
و من لذتی یافته ام در نگاه از کنار به حضرات موصوف و لذتی عمیق تر دارد تماشای انبساط و انقباض آقایان وقت حالی به حالی شدن شان.
حالا می فهمم چه لذتی داشته رصد حال مردمان درگیر سیاست و ما از آن چه غافل بوده ایم.
حضرات سیاسیون!
به پولیتیک تان ادامه دهید. آن طور که بر می آید و می نمایانید، قصه ی این نوبت شما هنوز به جاهای شیرین تَرَش نرسیده… تا باشد از این اکتورها و این تیاترها و این درام های پر تعلیق!

دیدگاه‌ها

  1. فدائی رهبر

    بسم الله
    سلام
    دردلی تازه رو نگاشته ام،لطفا یه نگاهی بیندازید،منتظر نظرات و انتقادات ارزشمندتان هستم
    در پناه حق

  2. فدائی رهبر

    بسم الله
    سلام ممنون از لطفتون
    مستلزم رک و راست حرف زدن اینه که باید وارد جزئیات بشی،ولی حقیر نمیخوام وارد جزئیات بشم،فقط در حد یک اشاره مکفی هست،اگر وارد جزئیات بشم هم وقتم تلف میشه و هم اینکه از کلیات عقب میمونم،البته توجه به کلیات در این فضای بسیار غبار آلود تقریبا فراموش شده و همگی دارند در جزئیات غوطه ور میشند،منتهی بنده تنها به اشاره کفایت نمیکنم و اون اشتباه و خطای یک نفر رو با احادیث و روایات و آیات مقایسه میکنم و با دلیل دینی و عقلی اون اشتباهشو اثبات میکنم،به خاطر همون هم اسم وبلاگ رو گذاشتم دیانت ما عین سیاست ما،و اگر دقت بکنید در آخر تمامی مطالب ،قسمتی رو به شهدا اختصاص دادم و یه عکسی از اون بزرگواران رو گذاشتم،خط مشی کلی حقیر فعلا در این حد،البته چون در فصل انتخابات به سر می بریم،به خاطر همون هم اکثر مطالب به انتخابات سوق داده میشند،در آینده انشاء الله مطالبی در مورد سیاست و دیانت در بخش کلی ارائه خواهیم کرد.
    البته در اولین مطلب این وبلاگ در مورد اهدافم تقریبا یه توضیحی رو دادم.
    در پناه حق باشید

  3. فدائی رهبر

    بسم الله
    اما در مورد مطلب زیبای شما،از قدیم الایام گفته اند که صدای دهل از دور خوش است،این ضرب المثل دو معنی دارد،یکی اینکه آنهایی که از دور شاهد هستند از اصل ماجرا خبر ندارند و معنای دومی اینکه اگر بخواهی فقط از این آشفتگیها ،خبرها و ایام خوش شامل حالت شود باید خودت را بزنی به آن راه!!،و بروی از آن دور دورها نظاره گر باشی.
    حق میدهم بعضی وقتها هم باید خودم را بزنم به دیوانگی ،چون همیشه عاقل بودن خوب نیست!!!

  4. فدائی رهبر

    بسم الله
    اما در مورد مطلب زیبای شما،از قدیم الایام گفته اند که صدای دهل از دور خوش است،این ضرب المثل دو معنی دارد،یکی اینکه آنهایی که از دور شاهد هستند از اصل ماجرا خبر ندارند و معنای دومی اینکه اگر بخواهی فقط از این آشفتگیها ،خبرها و ایام خوش شامل حالت شود باید خودت را بزنی به آن راه!!،و بروی از آن دور دورها نظاره گر باشی.
    حق میدهم بعضی وقتها هم باید خودم را بزنم به دیوانگی ،چون همیشه عاقل بودن خوب نیست!!!

بخش دیدگاه‌ها بسته شده است.