اِقرَ‌أ كِتابَك

پــ ؛ مثل پول – کـــــــ ؛ مثل کتاب

کتاب خریدن مرا خانه خراب کرده. کتاب خوب بسیار است و نمی توان از آنها دست برداشت. بضاعت هم به قدر کفایت نیست… و نمی گذارد در امور مالیه خود ترتیبی بدهم. جلوگیری خودم را هم ندارم.* *- یادداشتهای روزانه ی محمدعلی فروغی (نخست وزیر سال های پایانی مشروطه و آغازین پهلوی) – انتشارات کتابخانه …

همان را بدهید نفتی کنند!

امام هم بود. با سخنرانی هاش، با بیست دقیقه راه رفتن منظم صبح و عصرش. با قرآن خواندن ها و مطالعه کردن هاش و من خوشحال از اینکه آمده ام توی مرکز انقلاب. همه چیز دست اول بود. خیلی فرق داشت با قبل که سخنرانی ها را می خواندم یا می شنیدم. چند متری امام …

درد مشترک لنگ زدن!

خرج واقعا گران است. دو تا روزنامه می خری به یک دلار. و نشریات چپی را هم جالب است که اینجا در بازار می فروشند. مال فرنگ که حسابی گران است. از ایتالیا گرفته تا انگلیز. مالِ روسیه هم. مالِ چین هم. و از جلوشان که رد می شوی، پایت می لنگد. وگرنه فرصت خواندنشان …

دکوراتوری بنام جلال آل احمد

یک کارگردان معنا گرا ساز، الکی که نمی آید مثل این آبگوشتی سازهای توی بورس، فیلم از خودش صادر کند. کارگردانان فیلم های استخوان دار اولا فیلم نامه کارهایشان را خودشان می نویسند و ثانیا پای هر فیلمشان لااقل چند ده تائی مقاله و کتاب و جزوه ی روان شناختی و اجتماعی را از چشم …

آروسیاک؛ بازمانده‌ی خوی

… این کتاب را پایانی نیست. متاسفانه من هنوز موفق نشده‌ام به خوی سفر کنم. در گذشته به دلیل خاطرات وحشتناک، دروازه‌ی خوی بر روی فکر و روح همه‌ی مابسته بود و حتی در نقشه جغرافیائی مغزمان نیز جائی نداشت ولی پس از نگارش این کتاب، خوی به شهر من، گذشته‌ی من و عشق من …

وَ یَسئَلونَکَ عَن ذِی القَرنیِن

آن گاه گه بدون جنگ وارد بابل شدم، مردم گام های مرا به شادی پذیرفتند. نگذاشتم هیچ رنج و آزاری به مردم این سرزمین ِ آباد وارد آید. برده داری را برانداختم و فرمان دادم که همه در پرستش خدای خود آزاد باشند. شهرهای ویران شده را از نو ساختم. نیایش گاه های بسته را …