بایگانی برچسب: شهید حاج قاسم سلیمانی

عزیز زیبای من

روزهای نابسامان بعد از زلزله‌ی ۵٫۸ ریشتری ۸ بهمن ۱۴۰۱ خوی، وقتی از زمین و آسمان، هی سیل محبت و کمک می‌بارید به شهر، یک‌روز یک بنده خدائی از انتشارات مکتب حاج قاسم زنگ زد و نشانی خواست برای فرستادن کتابی که تازه منتشرش کرده بودند و ضمنش از اوضاع خوی و مردم و لرزه …

عمود شهادت

همه‌ی ما ایرانی‌ها صبح سیزده دی ۹۸ را تلخ شروع کردیم و همه‌مان با هوای ابری آن روزِ سخت خاطره داریم؛ خاطره‌ی تلخ. سردار سپه‌سالارمان در دل نیمه شب، کیلومترها دورتر از ما به شهادت رسیده بود و هر کسی که صبح بیدار شد و به هر رو که خبر را شنید، مات و مبهوت، …

جهادی‌ها

اصلش این است که تا محک تجربه به میان نیامده باشد، عیار آدم‌ها و جریان‌ها و دسته‌ها معلوم نمی‌شود. خاصه برای مردمی مثل ما که معمولا دچار پیش‌داوری و زدن همه با یک چوب و تعمیم دادن‌ها و از جزء به کل رسیدن‌ها هستیم بی‌آنکه علمِ نتیجه گرفتن و تعمیم دادن را بلد باشیم… . …

دلی که از عزا به در آمد

تنور انتخابات سال ۹۶ هنوز گرم نشده بود که خدا علی را به‌م داد. روز ملی شدن صنعت نفت. ۲۹ اسفند  ۹۵ که لابد اگر دوره، دوره‌ی مصدق بود، در و همسایه و قوم و اقربا، با وزن و قافیه‌ی “علی” و “ملّی” کلی شعر و سرود و قوشما (بداهه‌ی چهار پاره‌ی ترکی) برای تولدش …

ثوابِ نرفتن

پائیز سال ۸۹ برای دیدن دوستی، باید می‌آمدم تهران. صبحش که داشتم از خانه می‌زدم بیرون، مادرم خواب بود و بین خواب و بیداری متوجه رفتنم شد. برگشتم برای خداحافظی. عادت دارم وقت‌هائی که می‌روم سفر، دستش را ببوسم و عادت داشتم وقتی دارم دستش را می‌بوسم، از خدا چیزی طلب کنم. اما آن‌روز و …

بدرقه‌ای که نکردم

خبر حاجی را صبح جمعه شنیدم. مثل همه. مثل همه‌ی نمازخوان‌ها و نماز نخوان‌ها که صبح‌ها قبل یا بعدِ طلوع، چشم که از هم باز می‌کنند، در کش و قوس و خماری بین انتقال از نشئه‌ی خواب به حال بیداری، اول کاری که می‌کنند – می‌کنیم- یافتن گوشی و باز کردن مجرای اینترنت و چک …

نوش بادت آن‌همه آغوشِ گشوده

برای از حاج قاسم نوشتن کلمه کم است. که او کلمه نبود. رود بود. روان بود. راه بلد و راه بر و راه نما بود؛ چراغ بود! کسی که تا مرز شهادت رفت و ایستاد پشت دروازه‌ی وصال و داخل بهشتِ شهادت نشد تا ماندگان به گَردِ راهی که رفته بود برسند. و ببینند شوق …