خدایش بیامرزد آقای لایموت معلم پرورشی سال اول راهنمائیم را که با آن خط خوشش در اولین جلسه کلاس بعد از آنکه خودش را معرفی کرد، روی تخته سیاه با گچ سفید نوشت «انسان» و توضیح داد که کلمهی انسان از ریشهی اُنس است و انسان را به خاطر میل شدیدی که به انس گرفتن …
این البته اتفاق خوبیست که به فکر افتادهایم روایتِ آدمها، شغلها، بلاها و رویدادها را از رواق منظر چشم آدمهای گونهگون بشنویم، ثبت کنیم و گاهی هم خوبهاش را سوا کنیم و مرتکب کتاب شویم. کم نیستند از نویسندگانِ معاصر که پرچم روایتنویسی را بلند کردهاند و حقا که زیبا و بجا پرچمیست این عَلَمِ …
روزیکه برای سازمان در گوشهای از محوطه دراندشت مزار و در ضلعِ مشرِف به جادهی خوی – ارومیه، ساختمان نوئی ساختند که دفتر و دستک بخش اداری از ساختمان قدیمی کنار سالنهای تطهیر و سردخانه بُنکن شود و بیاید در جائی آبرومند! که سر و صدا و ناله و شیونِ صاحب مُردهها، گوشِ دوستان اداری …
“یک محسن عزیز” را همان روزهای اولی که به زیور چاپ آراسته شد، زیارت کردم. بواسطه لطف نویسنده چیره دستش، خواهر بزرگوارم خانم غفارحدادی که یک نسخهاش را داغِ داغ و نو به نو و از چاپخانه درآمده و نیامده، نوشته و مُهر کرده، برایم فرستاد. که قصه زندگی شهیدی بود که قبلتر اسمش را …
هر سفر حجی که پیش میآید، دوره میافتم به دوره کردن کتابهائی که دارم و دوره میافتم به خریدن و انباشتن کتابهائی که ندارم و به حج مرتبطند. سالها پیش وقتی هنوز همشهری داستان را دوستان دورهی فعلی شواری شهر تهران، به پول نفروخته بودند و هنوز سردبیرش نفیسه مرشدزادهی کار بلد بود، در شمارهای …
سفر، پائیز، جادهی دور و دراز و آفتابِ تابان اما کمجان، جان میدهد که جیب جلوی کیف کوچک سفرت را پُرِ کتاب کنی. اینکه حضور محفل اُنس باشد و دوستان جمع، جای کتاب را کسی و حضوری و معاشری و گرهِ زلفِ یاری نباید تنگ کند. الغرض، در سفر کاریِ اخیر که چند شهر از …
هرسال به نسبت سال قبلش، در وزن کولهای که با خود میبریم برای سفر اربعین تجدید نظرِ منفی میکنیم؛ یعنی وزنِ بارمان هر سال کم و کمتر میشود. دلیل واضحی هم دارد؛ اینکه بر خلاف باقی سفرهای سیاحتی و حتا زیارتی، بار همراه مسافر از زمانی که لب مرز از خودرو پیاده میشود تا روزی …