والسلام علی من اتبع الهدی…

کار ما در تپه ی شهدا تمام شد و همزمان دل تنگی مان برای روزهای آفتابی ای که طلوع و غروب زیبای دشت جلگه ای خوی را از بالای بام شهر تماشا می کردیم، شروع شد.
من بعد وقتی می رویم آن بالا فقط برای زیارت است و لا غیر.
و هر بار نگران از این که آیا
کسی پیدا خواهد شد که متولی پتانسیل عظیمی که ایجاد شده باشد؟
پی گیر کارهای زمین مانده شود؟
آن جا را رتق و فتق کند؟
و نکند مقبره ی شهدای گمنامی که عزیز همه اند و توی دل مردم شهید داده ی شهر جا باز کرده اند، بشود گوشت قربانی ای که هر کس و هر سازمانی از ظن خود یارش شود! و آن جا را مصادره به مطلوب خودش کند!؟
عجالتاً
یادمان باشد که شهداء چشم هاشان، تیز بین تر از این حرف هاست…

دیدگاه‌ها

  1. فدائي اسلام

    بسم الله
    پنج شنبه بعد از غروب رفتم به مزار شهدای گمنام، رفته بودم تا دلم را خالی کنم، ای کاش نمیرفتم، افسوس به جای سبک شدن سنگینی کرد رفتار ادمهایی که انجا بودند، یک مشت دختر و پسر که انگار در این شهر به این بزرگی برای عشوه گری های خود جایی را نداشتند، آمده بودند که با این رفتارشان دل ما و شهدا را شاد کنند!!!
    ما به قصد زیارت و خلوت کردن با شهدا رفته بودیم ولی دیدیم عده ای انجا برای کارهای انچنانی انجا را برای خود خلوتکده کرده اند!
    این جماعت لامروت و بی رحم چقدر میخواهند به دلمان خون کنند؟این جماعت به شهدا هم رحم نکردند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.