پانزده سال قبل در چنین روزی که جمعهای بود و انتخاباتی در حال جریان، نوزادی متولد شد که بعدها در عمر کوتاه و پرتنشی که داشت، هزار اتفاق از سرش گذشت و دست آخر به دست کسانی که متولدش کرده بودند ذبح شد و شد بخشی از تاریخ معاصر پر فراز و نشیب ایران و انقلاب اسلامی.
دورانی که در ادبیات سیاسی تاریخ معاصر به “دوم خرداد” شهره شد و جنجال و سیاست به هم آمیخت و قطارش آنقدر شتاب گرفت که راننده پرت شد بیرون و حاصلش سلسله نظریههائی که معروف شد به طرح عبور از خاتمی…
جماعت سوار بر موج مشارکت و اقبال گسترده مردم به منتخب دوم ِخرداد ِ هفتاد و شش، آنقدر بدمستی کردند که هیچ پلی پشت سرشان سالم نماند و مردم کردند آنچه در سومِ تیر ِ هشتاد و چهار کردند.
گرچه منتخبی که مدعی تشکیل کابینهی هفتاد میلیونی بود، حلقهای ایجاد کرد به شعاع چند نور ِ دیدهی عزیزکرده که هیچ کس را مجال حضور در خلوت انسشان نبود و نشد و نیست و ملت در کم از یک سال آینده نشان خواهند داد که با کسی عقد اخوت نبستهاند…
غرض، از دوم ِ خرداد هفتاد و شش که مصادف اولین مشارکت و حضور سیاسی ما دهه شصتی ها در صحنهی انقلاب بود، پانزده سال گذشت و ما در این پانزده سال بعد همهی اتفاقات ریز و درشت و پانزده شانزده مُهری که ته شناسنامهی هرکداممان خورده، آموختهایم که فانوس همیشه روشن ساحل امن انقلاب اگر نبود کار ما و انقلابی که به امانت دست ما سپرده است، با کرام الکاتبین بود…
بهقول خواجه:
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
– – – – – – – –
پست مرتبط: (+)