آب زدهبود از زیر دیوارههای غربی خانهها و بعد عبور از پی و کف، از زیر دیوارهای شرقی کوچه آمدهبود بیرون. یعنی آب رفتهبود زیر خانهها و عین قنات، لقیم باز کردهبود برای خودش و کل محوطهی مشتمل بر سی چهل خانه، روی آب بود. محوطهای که تا چند سال قبل باغ دلگشائی بود و امروز به لطف حضرات زمینخوار، بیآنکه اصول ساختن و قرارهای ملزوم در معماری شهر رعایت شود و کسی پیشبینی نصب تأسیسات شهری و نحوهی هدایت آب و پسآب را کند، قسمت قسمت شده و هر قسمتِ دویست سیصد متری سرپناهی شدهبود “سر ِ هم شده” از ابتدائیترین مصالح ساختمانی و جانپناهی که چند بیخانمان در نهایت اضطرار ساختهاند که شب به شب بروند زیرش. و “زیرش” حالا “روی” آب بود. و کسی داشت آنجا از زور مصیبتی که درحال وقوع بود آیه میخواند:
وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا…