سالهای سال
در سیف و شتاء
در افطار روزههای زمستانی و پائیزی و تابستانی
در اثنای همهی عطشی که عصر غالب میشود
در حین ربنای دم غروب
در لابهلای دعای سفرهی افطار
همهی حسرتمان این بوده که یک وعده به اندازهی چند لقمهی کوچکِ نانِ جُوینِ افطارت و خرمائی که با آن روزهات را میگشائی، همسفرهات میشدیم… . همین!
روزهی هجر تو از پای بیانداخت مرا
کِی شود با نمکِ وصلِ تو افطار کنیم؟!