جویند همه هلال و من اَبرویت

ماهت تمام شد.
ماه پر معجزه‌ات تمام شد.
گیریم نه ام‌روز که یک روز دیرتر و بر خلاف باقی سال‌ها، سی روزه.
-برای کسی که بیست و نه روز میهمانت بوده و قــَدرت ندانسته، چه سود و زیان که یک روز کم‌تر و بیش‌تر میهمانت شود؟-
دلم برایت
برای مهربانی گسترده‌ات
برای ابواب گشوده‌ی بهشت
برای شیطان در زنجیر و برای نفس‌هائی که تسبیح بودند و برای خوابِ خسته‌گی آلودِ بعدازظهرهای داغت تنگ می‌شود.
خاطره‌ی خوبِ روزهای مردادی رمضان و جلوه‌های بی‌حسابِ رزقی که باریدی و آرامش شب‌ها و شور روزها و آسمانِ پر ستاره‌ی لیالی قدر و دل‌هُره‌ی شیرینِ قبل و بعد آن از یادم نمی‌رود.
و یادم نمی‌رود، حواله‌ای که روزِ فردای قدر فرستادی و خوش داشتی که ام‌سال کربلائی‌ام کنی…
کاش به قدر ساعت‌های باقی از میهمانی
روزی‌ام کنی شکر این‌همه نعمت به جای آورم و برای هر شکر، سرِ سجده‌ی شکر دیگری به آستانت سایم. یا غفور و یا رحمان…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.