صد حیف که آن رفت…

یارِ نادیده سیر، وقتی رفت که هنوز سیرش نبوئیده بودیم و سیر از سفره‌اش لقمه نگرفته بودیم.
رمضان تا بود، خیال‌مان به بودنش خوش بود و دی‌روز که رفت، حسرتی در دل‌مان کاشت که مگر سالی و دوازده ماهی بگذرد و مگر عمر و توفیق رفیق شوند که؛ یک‌بار دیگر بعدِ سی‌صد و شصت و چند روز میهمانش شویم.
الهی!
به حق باران ام‌شبت که برای بدرقه‌ی رمضان باراندی
به حق لطافتی که در شبِ عیدِ رمضان جاری کردی
به حق میهمانان ویژه و به حقِ سهمی که آنان از رمضانت بردند و نصیبی که داشتند
ما را باز هم لائق شب‌های شکوه‌مند رمضانی بگردان و دل‌مان را به طهورِ آن جلا ده.
به حق حرمت صلوات بر محمد و آل محمد...
آمین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.