“چه شد که یاس من آشفته است و تاب ندارد؟
سؤال بحث برانگیز من جواب ندارد؟!
چقدر دورِ خود از درد و آه و ناله بپیچد
گل بهاری من تاب پیچ و تاب ندارد!
چه رفته بر سر او، این چه اتفاق غریبیست
که قرص صورت او طاقتِ نقاب ندارد
جهانِ شب زده در خوابِ غفلت است به هر حال
چرا که درک درستی از آفتاب ندارد
اگر بخواهد و نفرین کند چه جای تعجب؟
مگر کتاب خدا آیهی عذاب ندارد؟”
سیدمهدی موسوی