سوالات

می‌گویند وقتی دروازه‌ی مرزهای دو ملت باز باشند، مردمِ دو کشور در فرهنگ و سیاست و اجتماعیاتِ هم اثر می‌گذارند.
نمونه‌ی دمِ دستیِ این اثراتِ ارتباطی را می‌توان در واژگانِ وارد شده به زبانِ کشورها دید و شنید. مثلا ما در زبان فارسی، برای پرسیدنِ اندازه از کلمه “چقدر” استفاده می‌کنیم و عراقی‌ها دقیقا عربیِ عراقی شده‌ی “چقدر” را برای پرسیدن مقدار و اندازه استخدام کرده‌اند؛ “اِشگَد”
الغرض، ما ایرانی‌ها عادت داریم در مملکت بیگانه – هر مملکتی که باشد – یکی از اولین سوال‌هامان پرسیدن و دانستنِ قیمتِ پراید باشد و قیمت بنزین و ضرب و تقسیمِ آن در دلار و تبدیل آن به ریال و نتیجه‌گیری در خصوص ارزانی یا گرانی مولفه‌ی پراید و بنزین در مملکتِ مورد اشاره!
جالب است که این پرسیدن‌های بی‌دلیل و لغو در فرهنگ مردم عراق هم وارد شده و و خود را در پرسیدنی به شکل دیگر نشان می‌دهد و با هر کدام‌شان که چاق سلامتی می‌کنی، بلافاصله می‌پرسد: مالِ کجای ایرانی و تا مهران چقدر توی اتوبوس بودید و چقدر دادید به حَمَله – کاروان – که آورده‌تان عراق؟
حالا فرقی هم ندارد با کی حال و احوال می‌کنی؛ راننده‌ی سیگاریِ جوانِ اتوبوس در لب مرز یا پیرزنی فرتوت و تسبیح به دست در شبستان مسجد کوفه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.