پنجاه و چند روز تا جمعهی انتخابات باقیست. پروندهی ثبتنامِ نامزدهای انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا مفتوح است و مردم در لابلای عکس و پیامهای تبریکِ عید به سَبکِ مجازیِ شبکههای اجتماعی، خبر و عکس ثبتنام همشهریان و سیاسیون را میبینند و لایک میکنند.
این یعنی تنور انتخابات در فازِ شورائیاش داغ شده و داغی آن میرود که در تنور انتخابات مجاور و همزمانش – ریاست جمهوری- هم اثر بگذارد. و شاید اصلا طرحِ همزمانیِ این دو انتخابات مهم و اثرگذار، ایدهای بود بدیع که هم هزینههای سرسامآور برگزاری انتخابات را کاهش میدهد و هم میزان مشارکت و شور انتخابات را افزایش.
جالب است که هر کسی که وارد این گود شده، از چهرههای نامآشنا و مسبوق به سابقهی حضور در شورا بگیر تا افراد گمنام و آنها که تازه میخواهند دستی بر این آتش داشته باشند، همه – تاکید میکنم روی واژهی (همه)- برای بهتر کردن امور و روند موجود پا پیش گذاشتهاند، هیجانی ایجاد کردهاند که خروجیش دیدنِ مشکلات شهر (و روستا) از نگاهی دیگر است و سابقهدارهای شورا نمیگویند که چرا چارهای برای حل مشکلات موجود نکردهاند و جالبتر اینکه، نوقدمها که برای بار اول است که میخواهند عضو شورا شوند، در محافل خصوصی و جلسات خانگی چنان پرحرارتند برای رتق و فتق امور که آدم انگشت به دهن میماند که اگر شهر این همه مشکل دارد و اگر مشکلات شهر به این سادگی قابل حل و فصل و رفع و رجوع است، چرا تا به حال به عقل کسی از حضرات حاضر در شورا نرسیده و اگر نرسیده، چرا کسی جمع این خیرخواهانِ آبادی طلب، مشورتی، اشارتی، هدایتی به دوستان شورا نشینشان ندادهاند که شهر در بیم موج و گردابی چنین حائل، دست و پا نزند؟!
تجربهای که از رصد انتخابات مختلف و شنیدن مشکلات از زبان نامزدهای انتخابات مجلس و شورای شهر و ریاست جمهوری، در یکی دو دههی گذشته داشتهام، میگوید اولا مشکلات یک شبه بوجود نیامدهاند و حل آنها، قطعِ به یقین، کار یک شب و یک دورهی چهار ساله نیست و پیچیدن نسخههای فوری برای دردهای مزمن نیازمند فراهم آوردنِ زیرساختهای لازم، عزمِ جمعی، تلاشِ درست و آگاهانه، اعتبار ریالی و مهمتر از همه اخلاص در عمل است.
فراوان دیدهایم که طرحی در عهدِ رئیس جمهوری شروع شده و پایانش به عمر دولت قد نداده و دولتِ بعدی وقتی افتتاحش میکرده، سندِ ابتکارِ اجرا و عملیاتی کردن و به نتیجه و بار نشاندنش را به نام خودش زده. این سندسازیها شامل مجلسیها و شورائیها هم شده و میشود؛ متاسفانه! و اخلاص در عمل در فاز سیاسیش، حلقهی مفقودهای هست که میتواند زنجیرِ سر و سامان گرفتن امور مُلک و مملکت را به هم متصل کند.
باری، قصد بر این دارم تا ایام انتخابات، به اتکای دیدهها و تجربههائی که طی این سالها در امور شهر اندوختهام، یادداشتهائی در فقرهی امور شهر و شهرداری بنویسم. و چراغ اول را به نام قانوندانی روشن میکنم؛ کم دیدهام و شاید اصلا ندیدهام که دوستان نامزد انتخابات به رغم نیتِ خیری که در پا پیش گذاشتن و ورود به گود انتخابات داشتهاند، کتاب قانون شهرداری و شوراهای اسلامی را ورق زده باشند و تصویری از قوانینی که باید نوشته و اجرا و بر اجرایش نظارت کنند، داشته باشند.
ضعفِ ندانستن قانون و احاطهی به آن، برای نامزدهائی که از فیلتر انتخاب مردم عبور میکنند و بر کرسی شورای اسلامی شهر تکیه میزنند، آنجا خود را مینمایاند که افراد بعد از پیروزی در انتخابات بلافاصله وارد جایگاهی میشوند که باید به اتکای وکالتی که از مردم گرفتهاند، تصمیمهای منطبق بر مدار قانون بگیرند و وقتی تو قانون نمیدانی و مجال دانستن هم نداری باید به طرح و سند و بودجهای که گذاشتهاند جلویت برای تصویب، اعتماد کنی و دلت خوش باشد که (ان شاء الله) حرف و نظر و نوشتهای که کارشناسِ تهیه کنندهی طرح، آن را برای تصویب به تو القاء کرده درست باشد. که تجربه چیزی خلاف این را میگوید!
کاش دوستانی که با احساس تکلیف پا در میدان انتخاب شدن میگذارند، به قدرِ اتکائی که به رأیِ تیر و طایفه و دوست و آشنا و حزب و لیستِ ائتلافی دارند، قدری هم متکی به سواد قانونِ شهر و شهرداری باشند و وعدههائی ندهند که اجرایش در صلاحیت و اختیار هیئت وزیران است و نه جمعِ چند نفرهی شورای اسلامی شهری دور افتاده در حوالی مرز… .
الغرض، این یادداشت و یادداشتهای بعد از این، مثال تیغی است که سری بی مو میتراشند!