ساعت ثبت‌نام سر آمد

بعون الله و المِنّتِه، گاهِ ثبت‌نام داوطلبان نمایندگی شوراهای اسلامی شهر و روستا در واپسین دقائق دیروز، ششم فروردینِ نود و شش سر آمد و چند صد هزار تن در سر تا سر کشور داخل در ماراتُنِ نفس‌گیر انتخاباتی شدند که برندگانش نزدیک‌ترین نهاد حاکمیتیِ به مردم را شکل خواهند داد.
قبل از نهم اردی‌بهشت هفتاد و هشت که اولین شوراهای اسلامی شهر و روستا تشکیل شدند، شورا معنای عام‌تری در نگاه عوام‌الناس مردم داشت. تصویر و تصور مردم از شورا، جمعی بود پیرسال و ریش‌سفید که امور مربوط به روستا و توزیع ارزاق عمومی و کوپن و نفت و گازوئیل را رتق و فتق می‌کردند و زیر عریضه‌ی مردم را مُهر و تائید می‌کردند و در دعاوی مردم، نقش میانجی را داشتند… .


سیدِ ابتداً خندان و در دوره دوم گریان، وقتی بسال ۷۷ و سرمست از غرور پیروزی بیست میلیونی و برای تکمیل پازل قدرتش، گفت می‌خواهم اصول معطل مانده در قانون اساسی را احیا کنم و از همه‌ی آن اصول معطل مانده‌ای که ادعایش را می‌کرد، عهد دست گذاشت روی شوراها که عِدّه و عُدّه جمع کند دور ائتلافی که آن روزها دوم خردادش می‌خواندند، نهادی را وارد معادلات سیاسی کشور کرد که جذابیت بالائی برای سیاسیون داشت و دارد و خیلی‌ها آن را پله‌ و گام اول ترقی می‌دانند و خیلی‌ها از همین پله‌ی اول تا کجاها که نرفته‌اند… .
الغرض وقتی دیروز وزیر کشور آمار داد از ثبت‌نامی‌ها و گفت که به رغم افزایش ۱۴ درصدی نرخ داوطلب‌ها، مردم در روستاها اقبال کمتری به نامزدی انتخابات شورا نشان داده‌اند، زنگ خطری به صدا در آمد که نهادِ جوان و از سر سیاست و نه از روی کارشناسی بر آمده‌ی شوراهای اسلامی، در خواستگاه اصلیش دیگر مثل روزهای اول انقلاب، محبوب نیست.
و باید سر فرصت و فراغت به این نکته فکر کرد که چرا نهادی که قبل از تشکیل رسمی‌اش، عملا در روستاها وجود داشته و امور مردم را سامان می‌داده، امروز دیگر مثل سابق نیست و خواهان کمتری دارد؟
این را اضافه کنید به کمتر شدنِ عدد کرسی‌های شورا و تقصیری که به گردن آمار جمعیتیِ شهر انداخته شده!
و این چند خط نوشته و آنچه بعد از این خواهم نوشت – مثل یادداشت دیروز و یادداشت‌های بعد از این- به تریج قبای کسی برنخورد که؛ ما سر بی مو می‌تراشیم… .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.