یک شیر پاک خوردهای از مدیران کاروان ارومیه – که دیروز برگشتند- یکی دو سه هفته پیش، چو انداخت بین زائران که دلارهاتان را نگه دارید برای فرودگاه جده که آنجا گوشی سامسونگِ جی ۷ میآورند برایتان به صد دلارِ آمریکا و معادل ریالیِ آن در ایران هشتصد هزار تومان به بالاست.
و حالا او رفته و دست ما مانده توی پوست گردو. و جا تر است و بچه نیست و ملت فغان برآوردهاند که گوشیِ من کو؟ و کِی و کجا یکی یک دانه سهمِمان از آن جی هفتهای سامسونگ را تحویل میدهید؟
اما ماجرای گوشی چه بود؟
عربی به نمایندگی از شرکت وارد کنندهی گوشیهای سامسونگ روزی آمد پیش مدیر ایرانی هتل که چون سری جدید گوشی وارد بازار شده و جی ۷ ها دارند منسوخ میشوند، یک سری از آن ها را به قیمت خرید میفروشم به شما. به شرط آنکه موعد تحویل روز آخر سفرتان باشد در فرودگاه جده که گوشیهای فروخته شده زیرِ فیِ بازار به هیچ وجه امکان ورود به بازار موبایل عربستان نداشته باشند و قرار بر این بود که مبلغ همانجا پرداخت و کالا همانجا تحویل شود. تعداد طبیعتا محدود بود و چو انداختنش بین زائران امری غیر حرفهای. چون هم توقع ایجاد میکرد و هم اینکه، قول و قرار یک تاجرِ عرب که میخواهد قوانین مالیاتی و اقتصادی کشور مطبوعش را دور بزند، چندان محکم نیست که رویش حساب کنی و قولِ نفری یک دستگاه گوشی تلفن همراه به زائران کاروانت بدهی!
الغرض، این داستان مال دو سه هفتهی پیش است و عربِ مورد اشاره آن طور که برمیآید، در این فاصله توانسته گوشیهایش را آب کند و یک هفته است مدیر هتل هر چه تماس میگیرد، کمتر موفق به دریافت جواب میشود و دست آخر پریروز پیام رسید از عربِ بدقول که عذر میخواهم و انشاءالله در موسم عمره و حجِ آینده از خجالتت در میآیم؛ حاج بهنام!
و حالا ما ماندهایم و توقع زائران و قسم و آیه و دلیل که به این سوی چراغ، گوشیای در کار نیست و مفت و بیخود، امیدوار نباشید.
و سر هر وعدهی ناهار و شام، سؤال تکراری، کِی و کجا تحویل گرفتن گوشیهاست و قسم و آیهی عوامل که گوشیای در کار نخواهد بود؛ باور کنید!
الغرض، دیشب سر سفرهی شام، یکی که به هیچ صراطی مستقیم نبود و نقشه کشیده بود که ده تا گوشی میخرم و میبرم ایران و دو برابر میفروشم و فلان قدر کاسب میشوم و نمیخواست به خود بقولاند که ماجرا تمام شده است، خواست مثلا زیر زبان مرا بکشد و با لحنی آرام و دوستانه در آمد که؛ «ده تا را بیخیال شدهام. من به یکیش هم راضیام. یکی از آن چند تائی که برای خودت خریدهای را صد تومن بالاتر میفروشی بهم؟»