معاینات (سه)

دکتر بعد از این‌که گفت «کتت را دربیاور و آستین دست راستت را بالا بزن» پرسید «شغلت چیست؟» و پرسید که در گام اول معاینه بفهمد که آیا طرف مشکل تکلمی دارد یا نه. یعنی سوال از آن سوال‌های بی‌خودی بود که برای اخذ منظور دیگری پرسیده می‌شوند!

قرص جواب داد «نظامی‌ام! اما تو در فرم ننویس نظامی. برایم مسئولیت دارد.» می‌شناختمش. سابق بر این، پلیس بود و ۲۰ سالی می‌شد که به فخر بازنشستگی نائل آمده بود و فی‌الحال بقالی‌ای باز کرده سر گذرشان و می‌نشیند پشت دخل بقالیش و گذر عمر را نظاره می‌کند.

علائم فشار و نبض و ضربان قلبش میزان بود و همین باعث شد اعتراض کند که چرا دکتر ارجاعش می‌دهد برای انجام آزمایش قند و اوره و… . و وقتی دید چاره‌ای ندارد الا این‌که در مرکزی دولتی آزمایش‌ها و عکس رادیولوژی سینه را انجام و نتایجش را ارائه دهد، غرید که چرا باید هزینه‌ی بی‌خود بدهم برای آزمایش‌هائی که نتایجش معلوم است و مگر دولت چقدر به‌م حقوق بازنشستگی می‌دهد که انتظار دارد هزینه‌ی این آزمایش‌ها را از جیب خودم بدهم و مگر کاروان خدا تومن پول نگرفته و اصلا بروند جلوی یکی از این اختلاس‌ها را بگیرند و با پولش هزینه‌ی آزمایش همه‌ی هشتاد نود هزار حاجی را جور کنند!

اعتراض و غرشش را درز نمی‌گرفتم، موج طوفنده‌اش تا برجام و سوئیفت و برقرار خط ویژه مالی ایران و اروپا را درمی‌نوردید و معلوم نبود کجا متوقف می‌شد. پرسیدم «برادرت که رفته بود مشهد، برگشت؟» یکه خورد. فکرش را نمی‌کرد تیر و طایفه‌اش را بشناسم. پدافندم اثر کرد و دست و بالش جمع شد. و ما مردمانی هستیم که در مناطقی که دور و برمان پر از آشنا باشد، توقعات منطقی‌تری داریم و اصولی‌تر حرف می‌زنیم و عمل می‌کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.