این طوفان ها که دل و دین و عقل و هوش ام را
با خود می برند؛
همه شان
تقصیر سکان بی صاحب مانده ی – من – است.
می دانید که!
اینجا، کسی هست که نیاز شدیدی به یک ناخدا،
یک نفر آشنای راه،
یک – نفر بر – دارد.
« اضطرار» که معرف حضورتان هست؟
…
اصلا برایتان آیه می خوانم؛
« امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء».
بگذریم.
شما خودتان حدیث مفصل خوانده اید از این مجمل مهمل!
قربان دل دریائی تان بروم که موج ترین خروش های هزار هزار مثل من،
از قوزک پاهایتان، فراتر نمی روند …
والامر الیکم!
دیدگاهها
سلام.
باز هم مثل همیشه جذاب و دلنشین. شاید آن چنان که باید در مخیله ام نگنجد اما می نشیند بر دل، لطیف و نغز و شیرین…!
در پناه حق.
سلام
قشنگ بود!
احسنت…
در مورد بیوتن اگر بخوام بیانصافی نکرده باشم، بیشتر استفادهی توریستی کردم 🙂 تا چیز دیگه… بیشتر از خاصیت سفرنامهایش استفاده کردم
خیلی حال نکردم
موفق باشید
سلام برادر
یهچیز دیگه… کم از یک ماه از من بزرگتری!
و دیگه اینکه خیلی مخلسیم!
خدا کند این طوفان خوش یمن بوده و دلو دین و … را به جای امنی برده باشد تا اظطراب را ریشه کن کنید حاجی
من که فکر کردم یه خبراییه دور و برتون
نا خود آگاه خبر داده
امید که درست باشه
یا حق
البت
تا یار!!! که را خواهد و میلش به که نازد …