پرده ی آخر عملیات رمضان ( چهارده – سی )

این شُر شُر ِ باران های آخر ماه مبارک
انگاری مامور ویژه ی رفت و روب ته مانده ی چرک و چرب روحمان است.
پنداری خدا امسال کار دیگری باهامان دارد! که این طور سیل آسا، به صرافت بشور و بسابمان افتاده!!!
از دی روز تا به حال که شُر شُر ِ باران و رعد و برق های پشت بندش، یک لحظه هم رهایم نکرده اند، تا توانسته ام و شده، ایستاده ام زیر رگبار رحمت خدا
کریما!
ما را دو سه ساغر دیگه بپیمای …
باران ات را
باران رحمتت را !
خدایا!
بگذار این دم آخری، تا می توانیم خیس بخوریم …
وقت برای خشک ماندن زیاد است!