دلیل نیامدنت

دانستم چرا نمی آئی!
دانستم این همه انتظارچرا به سرانجام نمی رسند و از پس آن کسی که باید! نمی رسد!
اشکال کار از پائیزهائی ست که منجر به زمستان می شوند و نه بهار!
ما انتظار می کشیم تا آخر پائیز شود و جوجه های قابل عرضه!مان را برایت بشماریم غافل از اینکه در پس پائیز زمستانی ست که ته مانده ی جوجه های به آخر پائیز رسیده مان را می کُشد… و بهاری نیست تا هوای جوجه ها را داشته باشد!
باید کاری کنیم
که معجزه ای رخ دهد
و از پس پائیز برگ ریز و هزار رنگ، بهاری طلوع کند که گل هایش به تو شکوفه کنند و به نام تو غنچه ها سرباز کنند.
ایراد کار ما زمستان تقویم مان است!
زمستانی که برف هایش میانه ی ما و تو را یخ کرده است…

دیدگاه‌ها

  1. همسفر قبله

    انتظار وظیفه است ولی وظیفه انتظار نیست … !!؟
    حسین جان انگار همسفر قدیمی رو نشناختی
    یاد مسابقات دیش دیش بخیر ..!!؟

  2. ...غریب

    روزی خواهد آمد
    در بهاری ترین روز سال
    او که بیاید
    پاییز و زمستانمان
    بهار است,بهار…

  3. بهی ار رضی

    سلام و شب بخیر و مسابقات دیش دیش و هیکل قامبو و عکس روی صفحه اینترنتی همش برای من خاطره اس. زن گرفتی و عیالوار بدبخت شدی دیگه به ما سر نمی زنی توی اینترنت گشتی می زدم و عکسی از شهید درستی مرا به اینجا کشاند یادش بخیر که در سالروز شهادتش دنبال یک عکس از او بودیم ولی عکس مناسبی پیدا نمی کردیم. یا شهدا و پدرت هم بخیر . مرا نمی خواهی بشناسی ولی من همیشه به یادت هستم بهی ار رضی

بخش دیدگاه‌ها بسته شده است.