خارج از موضوع هزار امید فسرده توسط حسین شرفخانلو در یکشنبه, فوریه 27, 2011 مرا هزار امید بود در این ماجرای طوفانی و تو هر هزار را فسردی. مِن بعد ریشه ی امیدهای زمینی در من خواهد فسرد. و آزاد و رها چشم در چشم افق خواهم دوخت تا مگر کِی صبح سر زند… همه ی یاد داشت من از تو، افسردن آرزوهایم است. که آن نیز تقدیم تو باد. نوشتهی قبلی نوشتهی بعدی نوشتههای مرتبط پولیتیک تلخند خارج از موضوع خوی روزمرهها کاندیدا طور! تلخند خارج از موضوع خوی روزمرهها دامنِ نا آلوده تلخند خارج از موضوع خوی روزمرهها سفر درِ باغِ سبز