هنوز بعد این همه سال
ته مانده ی خواستنی آن زهر ِ چون عسل در جانم مانده.
سخت است پاک کردن یاد ِ بادی که وزید و بوی تو را منتشر کرد.
سخت است از یاد بردن قدم هائی که با تو برداشتم…
سخت است فراموش کردن نمازی که در محرابش طاق ابروی تو بود…
تو رفته ای!
اما رفتنت حجت دیگر نخواستنت نیست! تو نیستی و نبودنت، حجت موجه تلخی ست از روزهای اندکی که بودند و بودی… و روزهای بسیاری که آمده اند ولی نیامده ای!
دیدگاهها
باد بوی نامهای کسان من میدهد،
یادت میآید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری..؟
===========
پاسخ:
حال همه ی ما خوب است!
اما تو
باور نکن!