امید، بزرگترین و بهترین و بالاترین دلیل بودن و ماندن است. تو انگار کن مثل هواست برای زنده ماندن. یا آب است برای ماهی. یا خاک است برای رویش.
امید که نباشد ادامه ی هر چیزی به هر شکلی دور از منطق و محاسبه است. و تو انگار کن نوشتن روی ماسه های ساحل باشد که به هر موج نوشته هایت را پاک کند و تو باید که هر بار و به هر موج، از نو بنویسی و از نو شروع کنی…
من معتقدم عیار عمق آدم ها به قدر امیدهائیست که دارند و خانه هائی که با خشت های امید ساخته اند. و بقول سیدمرتضا؛ یأس از جنود ابلیس است…
سخت پیش آمده است که سلاح امیدم را زمین بگذارم. دفعاتی شاید کمتر از انگشت های یک دست. ولی به هر چهار پنچ نوبت، تا آخرین ثانیه ها ایستاده ام… ایستاده ام به امید اینکه ته ماجرا ختم به نقطه ای نیکو شود و نشود آن چه می خواهد بشود…
و هر بار از امیدی که از دست داده ام، سخت متاثر شده ام… مثل دی شبی که او به هیچ صراطی مستقیم نشد که نشد!
اگر چه، ما عیب کس به رندی و مستی نمی کنیم!
دیدگاهها
بسم الله
سلام
جمله زیر رو چند وقت پیش خوندم، جالب و تامل برانگیز:
خدایا، وقتی خیانت صمیمی ترین رفیقم را با چشمهایم دیدم و با یک لبخند ساده از او گذشتم و بخشیدمش، آن وقت بود که فهمیدم خدا بودن خیلی سخت است.
شاید زیاد ربطی به مطلبتان نداشته باشد ولی لااقلش ای جمله را بگویم که ربط پیدا بکند: امید دارویی است که برخی مواقع شفا نمیدهد ولی درد را قابل تحمل میکند.
یا حق