روایت چیزی یعنی نقطهی پایان گذاشتن به یک رویداد و یعنی که واقعهای شروع شد و خاتمه یافت و حالا نوبت روایتش رسیده و یعنی که آردها بیخته و الکها آویختهاند و فعلها از مضارع و مستقبل به ماضی و ماضی استمراری و ماضی بعید تبدیل شدهاند. قصه قبرستون و فصل اولش که روایت حماسههای …
دستور مقام قضائی به دستگاهها ابلاغ شد و ظاهر امر این بود که کار تمام شده و به عقل ما، همه مجاری و منافذ بسته شده و جابر عملا هیچ امکانی برای فعالیت ندارد. خیال باطلی که به هفته نکشید نقش بر آب شد. آنروزها با روحانی سادهدلی قرارداد همکاری بسته بودیم که بر فرآیند …
قبرستان و ملحقاتش جزء چیزهائی هستند که آدم به خودی خود دوست ندارد هیچ مواجههای باهاشان داشته باشد و صبحِ کلهی سحر از خانه بیرون آمدنی با آنها مواجه شود. قضاوتی در مورد بد و خوب بودنِ این ناخوشایندی ندارم اما اینرا باید در نظر داشت که اگر نحوستی در رخ به رخ شدنِ مدام …
از روزیکه آمدهام سازمان، برنامهام این است که یکی دو ساعتِ اولِ وقت اداری را در سالن پذیرش باشم. عمدهی مراجعات و آمد و شدها هم که مال کسانیست که داغ عزیزی دیدهاند و با آن حال آمدهاند برای تکمیل فرمها و انجام کارهای اداری و پرداخت هزینهها، تا همان ۱۰، ۱۱ صبح تمام میشوند …
یکی دو هفته از آمدنم به سازمان گذشته بود و کمکم داشت سیل پیامهای تبریک به مناسبت انتصاب به جا و شایستهی اینجانب به سمت مدیرعاملی سازمان فرو مینشست که موجی از تماسها و سفارشها مبنی بر اینکه «هوای جابر ما را داشته باش!» از اطراف و اکناف بلند شد. و جالبش اینکه جابر، جابرِ …
برای گرفتن تصمیم در موضوعی، هم باید از تجربههای قبلی و راهی که طی شده تا رسیدهایم به اینجا، هم باید استفاده کرد و هم باید استفاده نکرد! باید از تجربهها استفاده کرد چون تجربه را تجربه کردن و آزموده را آزمودن خطاست. و باید استفاده نکرد، چون اگر تجربه، محصول قابل دفاعی داشت، کار …
یکی دو هفته بعد از مراجعت از سفر اربعین بود که شهردار حکمم را امضا کرد. در این دو هفته نه من سراغی از نوشته شدن و نشدن حکم گرفته بودم و نه او با آنهمه مشغله و مراجعات یادش مانده بود قرارست چنین حکمی بنویسد. حالا کدام شیرِ پاک خوردهای خاطر نشان کرد یا …
یک هفته مانده به اربعین سال ۹۵، وقتی دو سه ماه بود فشارها به تیم جدید مدیریت شهری جواب داده بود و از مقام منیع معاونت فرهنگی شهرداری برکنار و در کسوت معاونِ معاون خدمات شهری، اتاقی بهم داده بودند در طبقه دوم ساختمان خدمات با یک میز تحریر و یک دست صندلی و میز …