بایگانی برچسب: پیمانکاری

بلای انتشار

روز دوم یا سوم انتشار آگهی بود که یکی از بچه‌های بالا زنگ زد و بعد از حال و احوال کردن‌های معمول، مستقیم رفت سراغ اصلِ این مطلب که «چرا برای اجاره محل دکه حجاری، آگهی داده‌اید؟» وا رفتم. باید برای کاری که باید انجام می‌شد، دلیل می‌آوردم. معلوم بود که مسلم رفته و کسی …

هزاردستانِ هزار داستان

از روزی‌که آمده‌ام سازمان، برنامه‌ام این است که یکی دو ساعتِ اولِ وقت اداری را در سالن پذیرش باشم. عمده‌ی مراجعات و آمد و شدها هم که مال کسانیست که داغ عزیزی دیده‌اند و با آن حال آمده‌اند برای تکمیل فرم‌ها و انجام کارهای اداری و پرداخت هزینه‌ها، تا همان ۱۰، ۱۱ صبح تمام می‌شوند …

حواله

چندماهیست که سر قول و قراری که باهم داریم، عصرها بعد از کار یک‌سر می‌روم قطعه شهدا و زیارتی و ارادتی و غر زدنی و درددلی و همگی البته ظرف سی چهل ثانیه و سرپا و از پشت شیشه‌های عینک دودیِ ضدآفتابِ بُرنده‌ی تموز و راهم را می‌کشم و برمی‌گردم خانه. مختصر و سرپائیش هم …

یک روزِ آرام در آرامستان

برغم این‌که دربان و نگهبان و منشی و دفتر و دستک ندارم و هر کسی در هر مقیاس و مقام و رده و عرض و طولی می‌تواند سرش را بیاندازد پائین و یک‌راست بیاید تو و حرفش را بزند و هیچ حائل و حاجب و ممنوعیتی برای ورود برای هیچ کسی نیست و برغم این‌که …

شغل امن

آن روزهای اولی که کرونا آمد، کسی از اهالی سیاست گفت که این بیماری، نظم نوینی به جهان خواهد داد و دنیا را به بعد و قبلِ خودش تقسیم خواهد کرد. خیلی‌هامان این حرف را شنیدیم و نشنیدیم. یعنی متوجهِ عمق اتفاقی که در حال وقوع بود نبودیم و خیلی‌هامان هنوز که هنوزست متوجه‌ش نیستیم. …

برون سپاری

  قصه ما با جابر به آن‌جا رسید که یک‌روز که بی‌خبر از همه‌جا و زیر سایه‌ی خدا نشسته بودیم در گوشه‌ی قبرستان به رتق و فتق امور مربوط به مردگان و زندگان، مقامی از مقامات بالا که نظارت و کشیدنِ مو از ماستِ امور بر عهده‌ی اوست، زنگ زد که رقم قراردادمان با پیمانکار …