بایگانی برچسب: یاد ایام

تکرار تنفیذ

سالی یک‌بار وسط چله تابستان، بچه‌های هم‌کلاسی و هم‌دانشگاهی‌مان در تبریز می‌آمدند خوی، میهمان باغ پدری جواد و او که پدرش از روحانیون طراز اول شهر بود و علاوه بر آخوندی، کشت و زرع هم می‌کرد و او و خواهر و برادرهایش را به کشاورزی خو داده بود، برای‌شان سنگ تمام می‌گذاشت در مراعات ادب …

مثل اصحاب کهف

انتخابات بعدی، دور هشتم ریاست جمهوری بود که خاتمی بی‌رقیبی جدی، با احمد توکلی از جناح مقابل که پایگاه مردمی‌ای نداشت به همراه یکی دو کاندیدای دیگر (علی شمخانی و عبدالله جاسبی) که از قضا هم‌فکران و هم‌حزبی‌های خاتمی بودند و برای خالی نماندن عریضه بود که آمده بودند وسط گود، رقابت کرد. در بهار …

مسکن و خوراک

پسندیده این است که در اماکنِ زیارتیِ خاص، مثل مکه یا کربلای معلا، توقف بیش از سه روز نباشد و این‌که اعمال حج تمتع در سه چهار روز سر و ته‌ش هم می‌آید و کراهتی که خوردن گوشت و غذای گرم در کربلا دارد، شاید بتواند دلیل و شاهدِ این مدعا باشد. و شنیده‌ایم که …

سبزِ سرخ

لباس سبزی که با فانوسقه‌ی کلفتِ یشمی رنگی مرتب شده و در سینه‌ی چپش آرم زردرنگ سپاه دوخته شده بود در قامت یک جوان قد بلند و خوش سیما که چهره‌ی بشاش و محاسنِ بلند و پوتین‌های خاک خورده داشت، همه‌ی تصویر کودکی‌های من از سپاه و از پاسدارها بود. پاسدارهائی که همه یک شکل …

هوس کار

آقا اسماعیل، آرایشگری است پیرسال که از وقتی که من چشم باز کرده‌ام و یادم می‌آید، مغازه‌اش سر گذری بود که نجاری پدربزرگم آنجا بود و ویترین و دک و پوز آرایشگاهش همان‌هاست که چشمِ کودکی من دیده است. بی حتا ذره و کمتر از ذره‌ای تغییر و اصل و فرع مغازه و اشیاء و …