با حوصله‌ی تنگ و دل سنگ چه سازم؟

اوضاع بی‌سامان جهان
بی‌قاعده‌تر از هر زمان
منتظر دست مهربان و گره گشائیست
که بیاید و گره از کار دنیا بگشاید
گرهی چنان سفت که به دندان نمی‌آید و چنان کور که جز به معجزه گشوده نمی‌شود!
در آن روزِ نوروز
مرد موعود ما
در وقتی درست در ثانیه‌ی پایان جهان
رخ خواهد نمود و گره بسته‌ از کار ما خواهد گشود…
و روزگار از نو خواهد ساخت.
موعودا!
بیا و قافیه‌ی تنگ دنیا را
و حوصله‌ی تنگ و دلِ سنگ ما را
به بودنت
به آمدنت
به راه نمایاندنت
فراخ و نرم و سهل و روان کن…
= = = = =
پی‌نوشت:
عنوان، مصرع آخر بیت غزل ماندگاری است از جناب علی‌رضا بدیع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.