در جلساتی که قبل سفر برگزار میشود و بیشتر آن به توصیههای مکرری میگذرد که برای مثل منی که حوصلهی شنیدن چندبارهی یک حرف را ندارم ملال آور است، در هر نوبت از جلسات تأکیید میشود که اگر کسی داروی خاصی مصرف میکند و رژیم مخصوصی دارد، داروها همراهش باشند. همچنین با سابقهای که رژیم عربستان در حساسیت به حمل مواد مخدر دارد، تأکیید میشود که مواد تخدیری صنعتی و غیر صنعتی باعث دیپورت از فرودگاههای ایران میشود و تا پنج سال مجوز سفر حج از زائر سلب میشود.
قوز بالای قوز این بود که یارو علاوه بر اعتیاد به متادون قرص اعصاب هم استفاده میکرده. در فرودگاه که میآمدیم به هر دری زد تا موادش را زیر سیبیلی رد کند. ناامید که شد، متادونش را که در آب حل کرده بود از ترس گیر افتادن و جا ماندن از سفر، سر کشید و در جواب ما که پرسیدیم حالا آنجا چهگونه سر خواهی کرد این یک ماهه را گفت که دکتر باید جوابگوی نیاز مریضش باشد و الکی نیست که باهامان دکتر راهی کردهاند!
دکتر بیچاره هم تا داشت از قرصهای آرامبخش و ضد افسردگی به خورد یارو داد تا فیلش یاد هندوستان نکند و متادون از مخلیهاش پاک شود.
پاک هم شد. قدرتی خدا انگار معجزه شدهبود و اتفاقی نیفتاد و کمکم همه یادشان رفت یارو معتاد بوده و انگار نه انگار که آن قشقرق را سر شربت متادون در آورده بود…
نگو حالا طرف قرص اعصاب هم داشته و سر خود آنها را هم قطع کرده با این فلسفه که خدای حج و حاجیان، همانطور که هوای شربت متادون را از سرم پراند، مشکل روانیام را هم رفع و رجوع میکند و چه کشکی و چه پشمی و چه داروئی؟ حاجی که لیتیوم مصرف نمیکند! میکند؟
…چند شب پیش که بیخوابی زدهبود به سرم و سُریده بودم گوشهی تاریکی از لابی هتل و سرم رفته بود لای صفحات نت، یکهو با سری ملحفه پیچ و پتو و بالشی به بغل، پابرهنه از آسانسور آمد بیرون و مدیر و معاون و کلهم اجمعین عوامل هتل را بست به فحشهای ۱۸+
تا ملت سر برسند لابی را گذاشتهبود روی سرش. نصف شبی با آمبولانس و دست و پائی بسته وقتی منتقلش میکردند به مرکز پزشکی هلال احمر ایران نامربوطترین حرفهائی که میشود از کسی شنید را نثار دور و بریها کرد و دست آخر با آمپولی شیرافکن از پا افتاد و رفت که دیپورت شود ایران.
بیآنکه وقت معاینات قبل سفر حرفی از رژیم داروئی و سوابق تشنج و افسردگی حاد و جنون ادواریاش گفته باشد و این بلائی بود که از سر کاروان به خیر گذشت که میشد این سان نگذرد و دل و رودهی هماتاقیهایش با چاقوی تیزی که از چاقو فروشی دم حرم خریده بود و از خود جدایش نمیکرد، سفره شود…
دیدگاهها
تو سفرهای عمره دانشجویی یکبار این اتفاق افتاد!
دختر خانمی که مشکل عصبی داشت و پدر و مادرش بدون توجه به بیماریای راهی سفر عمره کرده بودندش و داروهایش را هم همراهش نکرده بودند؛ چرا؟ به خیال اینکه دخترشان دارد میرود زیارت پیامبر و ائمه و خانه خدا و دیگر احتیاجی به دوا و قرص ندارد؛ خود آنها محافظش هستند … مدینه بودیم که برگردانده شد ایران.
خداییش خیلی خنده دار نوشته شده.شاید به این خوشمزگی نبوده